به اینکه هیچجا خونهی خود آدم نمیشه، حتی خونهی پدر و مادر.
دو هفته نبودم،واقعا دلم برای خونهم تنگ شده بود.
آرامشِ خونه با هیچ جایی قابل مقایسه نیست.
گاهی شدیدا دلم میخواد اون آدمی باشم که همه رو ناراحت میکنه و بخاطر همین همه مراقبن که یه وقت بهش برنخوره و ناراحت نشه.
ولی متاسفانه اون آدمی هستم که همه فکر میکنن که اوضاع رو درک میکنه و از چیزی دلگیر و ناراحت نمیشه و پس نیازی به مراقبت نداره.