تخویم تاریـــــــــــــخ ؛ نیگاهی به تولد ممری در باچگاه ...
سال اول:
ریکو و 4 تا جِی خینگولکان سر و پاشونو از هم تخشیص نیمیدادن ، هول کردن یه شب جیلوتر گیریفتن و شونصد بار هم من دعوت شدم به اون تولد یادش بخیر ... اون سال خعلی ها حضور به هم ریساندن ک الان خدابیامرزی بیش نیستن ... من اونوختا...