نتایح جستجو

  1. malina

    تا حدودی متوجه میشم..مثلا این رو بعد دو سه بار فهمیدم:redface: بازم متشکرممممم

    تا حدودی متوجه میشم..مثلا این رو بعد دو سه بار فهمیدم:redface: بازم متشکرممممم
  2. malina

    مرسیییی خیلی قشنگ بود.به چه زبونیه؟لریه؟

    مرسیییی خیلی قشنگ بود.به چه زبونیه؟لریه؟
  3. malina

    گفتگوها و گفتمان‌های مهندسان شیمی

    آقا میلاد با احازتون من برم لالا شبتون طلا بای بای
  4. malina

    گفتگوها و گفتمان‌های مهندسان شیمی

    نمیدونم والا:surprised:
  5. malina

    گفتگوها و گفتمان‌های مهندسان شیمی

    اشتباه میزارید همون ستون اول که نوشته forum کپی کنید.اینجا فقط paste بزنید.نمیخواد از آیکون دیگه ای استفاده کنید الان دوباره امتحان کنید
  6. malina

    گفتگوها و گفتمان‌های مهندسان شیمی

    چقدررررررررر زیاااااااد:eek:
  7. malina

    گفتگوها و گفتمان‌های مهندسان شیمی

    چرا نمیتونین؟برید به این آدرس ستون اول یه شکلک رو اینجا کپی کنید www.pic4ever.com
  8. malina

    گفتگوها و گفتمان‌های مهندسان شیمی

    منم خیلی خندیدم عزیزم شبت بخیر خانوم بای بای
  9. malina

    گفتگوها و گفتمان‌های مهندسان شیمی

    :Dمدرسه پسرونه حرف واسه گفتن زیاد داره.
  10. malina

    گفتگوها و گفتمان‌های مهندسان شیمی

    ای ول..چقدرم خندیدین.
  11. malina

    گفتگوها و گفتمان‌های مهندسان شیمی

    :biggrin:این یکی رو واقعا نظارت میکردم...اخه تو اون شلوغی ترسیده بودم:D دبیرستان واقعا خوب بود.تا صبح بشینم بگم هنوز تموم نمیشه خاطره هام..خیلی باحال بود... تو دانشگاه یه کم دست و پامون بسته شد...یه کم ها:D
  12. malina

    گفتگوها و گفتمان‌های مهندسان شیمی

    از شما هم بابای
  13. malina

    گفتگوها و گفتمان‌های مهندسان شیمی

    یه سالی بود معلما اعتراض کرده بودن برای حقوق کم و اینا.یه اعتراض سراسری بود.فک کنم سال اول بودم یا دوم.. اون روزا نمیومدن سر کلاس.دیگه مدرسه افتاده بود دست ما..نمیدونم ما چمون شده بود..اونا اعتراض کرده بودن ما دیوونه بازی درمیاوردیم:D وای شرمم میشه بگم.گچ بود که پرت میشد..سطل آشغال بود که...
  14. malina

    گفتگوها و گفتمان‌های مهندسان شیمی

    ایشالا این مرحله هم به خوبی تموم شه خیال همه راحت بشه:smile: شبتون بخیر بای بای
  15. malina

    گفتگوها و گفتمان‌های مهندسان شیمی

    شبت بخیر محسن خان
  16. malina

    گفتگوها و گفتمان‌های مهندسان شیمی

    آره بخاطر همینم به شیطونیام کاری نداشتن...:D یه روز زنگ تفریح تموم شده بود هنوز معلممون نیومده بودش.ما هم که همه به جز 3 4 نفر داشتیم وسط بزن و بکوب میکردیم یهو ناظممون درو وا کرد.همه متوجه شدن نشستن سرجاشون به جز یکی از دوستام همچنان داشت اون وسط قر میومد:biggrin: دیگه خودت تصور کن صحنه رو...
  17. malina

    گفتگوها و گفتمان‌های مهندسان شیمی

    منم 4سالشو یه مدرسه بودم با دوستای صمیمیم از اولش تا پیش یه جا بودیم.بخاطر همین هم کلی سرشناس بودیم..:D
  18. malina

    گفتگوها و گفتمان‌های مهندسان شیمی

    کاش ما اینقد عجله نمیکردیم واسه تعطیل شدن...فک میکردیم زرنگیه:D
  19. malina

    گفتگوها و گفتمان‌های مهندسان شیمی

    :biggrin: گریه نداره عزیزم خاطرات خوشمونه.. من همیشه انضباطم 20 بود. اخه نه که شاگرد اول بودم مدیرمون میگفت زشته 20 نزارم تو کارنامت... البته تهدید و اینا هم زیاد میکرد بنده خدا.ولی آخر سر میدیدیم 20 گذاشته:D
بالا