نه آجی ببین..من احساس میکنم اینجا دروغ و حرف رو هوا زیاد هست..من وقتی به کسی میگم من آجیت این و راس میگم واقعی میگم...آجی ببین من نباید صمیمی میشدم که بخوام اینجوری ناراحت شم..عیب از من بوده..دیگه واسم مهم نیس ک کی چیکار میکنه..اینجا خیلی دو رو هستن...من دیگه واقعا" تجربه دار شدم که نباید تو این...
آجی قربونت برم...فک کنم بد گرفتی!!!
ببین هیچی نشده..هیچ کس هیچ حرف نامربوطی نزده..هیچ کسسسسسسسسسسسسسسسس
فقط این وسط بحث احساس منه...انگاری من زیادی پای طرفام محبت و صداقت میذارم و توقع دارم اونام همینطوری رفتار کنن نه بهم دروغ بگن!!!همین..من باید یاد بگیرم خیلی از آدما مثه من نیستن!!میفهمی...
آجییییییییییییییییی..من دیروز با آوا دوست صمیمی بهزاد حرف زدم..اونم به یکی از بچه ها گف که بهش اس بده..بهزاد کلا" دیگه نمیاد..اصلا" بیاد و نیادش واسم مهم نیس..دیگه جدی میگم واسم مهم نیس...
ولی درسایی که گرفتم واسم مهمه همین...
آجی تو خیلی خوبی..مثه هیچکدومشون نیستی...
اینجا خیلیا با ریا و دروغ...
آجی خانم میگم دیشب باهاش حرف زدن!!!!!!!
تازه اون از قبلم میدونسته میخواد بره..شمارش معکوس و این چرت و پرتام واسه همین بوده...آجی جونم واسه همین تصمیم گرفتم بیخیال شم...ببین میخوام دیگه درگیر نشم..بذا هر کی میخواد بره..هر کی میخواد بیاد..به من چه؟؟!!
این جا تو واسم مهمی که همیشه پیشتم دیگه بقیه...
آجی خانم..مرسی که به احساسم میخندی..ممنون...میگم اون شعره و اون حرفا منسوخ شده...
اگر عضوی به دردآورد روزگار..دگر عضوها را نماند قرار...
آجی خانم..آدما و احساسشون واسه من مهمن..چون واسه خدا مهمن..دوس دارم بهشون کمک کنم..دوسشون دارم..دوس دارم خوب باشن و شاد...
ولی...
نه آجی..من اصراری به آجی بودن نداشتم..خودش گف..آجی جون لفظ خواهر و برادر واسه من مقدسه..واقعیه...اگه اینجوری بود که به همه میگفتم!!!ولی نمیگم خواهری...
تازه اون بهزاد خان میدونست..سر اون خداحافظی مسخره اش تو صندلیش بهش گفتم من رو این رفتارش حساسم..اون نامرد میدونست...
آجی جونم..من درسمو...
من دیگه طرز فکر بهزاد تصوراتش افکارش رفتارش هیچیش هیچیش واسم مهم نیس..دیگه اصلا" واسم رفتار و افکار بقیه هم مهم نیس..بذا هر جور میخوان زندگی کنن..به من چه...من باید بلد باشم که احساسمو کنترل کنم...که دارم یاد میگیرم..بقیه ام ان شاالله هر جا هستن سالم و سلامت باشن...
بیخیالشون دیگه..خسته شدم از...
نمیدونم آجی..الان خیلی دلخورم..خیلی..انقدی که دوس ندارم خیلیا رو ببینم...از دس خیلیا ناراحتم..کسایی که حتی بهشون نگفتم..فضای باشگاهو دوس ندارم..دنبال بهونه بودم بزنم بیرون...نمیدونم اجی..نمیدونم...
حالا باید زمان بگذره...
کی رو؟؟؟
نه بابا..آوا بهزادو خیلی دوس داره..داش طرفداریشو میکرد..منم هر چی تو دلم بود بهش گفتم..تمامه تمام..سبک شدم..بهش گفتم بش بگه که غیبتم نشه...احساس مسکنم سبک شدم..خدا رو شکر..شکر...
آجی خو صب کن باهم بگیریییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییم:cry:
منم میخوامممممممممممممممممممممم..ولی راستشو بخوای..من ادبیاتو انتخاب میکردم چون توش هر دو رو یاد میگرفتی..آشنایی با سخن و کلام بزرگان خیلی چیزا یاد آدم میده و درک آدمو بالا میبره...شاید منم یه روزی برم پیش...توکل به خدا..