امروز اومدم که اگه پیاممو نخوندی پاک کنم
یادته در مورد یکی واست گفتم دیشب شب تولدش بود اگه زنده بود 22 سالش میشد
واسه همین دلم خیلی گرفته بود ...دیروزم کلا به گریه گذشت نمیدونم چرا نمیتونم فراموشش کنم
الان بهترم
از این به بعد سعی می کنم وقتی مهمون دعوت کنم یه سطل اب هم کنار بزارم
چندش اور که نه ......فقط خسته شدم از تکرارش......گرچه بخوام نخوام چیزی تغییر نمیکنه
مرسی
بالاخره میگذره........... منم امسال ازاد شرکت کردم اما موقع امتحان نرفتم سر جلسه
خیلی دوست داشتم منم قبول میشدم دوباره میرفتم سر درس
خرجش و دوری راهش برام مهم نبود
کاملا موافقم
همین چند وفت پیش یه تاپیک دیدم از اینکه چون یه زن از خونه شوهرش رفته بود شوهر و برادر شوهرش بینی و گوشهاشو بریده بودن .....بی رحمی تا چقدر برای یه زن بی دفاع
دست امریکایی ها درد نکنه
ناراحت نشی اما اینقدر این چند وقته از این صحبتها شنیدم حالم بهم میخوره .........گفتنش راحته
وقتی یکی یه عمر بیماری بکشه بعد عین جونی بمیره
به نظرت این زندگی بوده؟ .......من خیلی دوسش داشتم مثل یه داداش کوچیکتر بود برام ......برای من گفتن اینکه مرگ حقه راحت نیست
راستی پیجمو کثیف کردی بیا تمیزش کن