نازنین نازنین تنها سلامممممممممممممممممممممم
نبودم درگیر بودم
باز باران میباره
باز کوچه ها خیسه
دیروز ماشینی با سرعت از کنارم رد شد
آب پاشید روم
اما مگه مهمه
پاییزه پاییز
فصل چایی و کیک خونگی و بچه ها پشت میز آشپزخونه
فصل پلیور و کتاب به بغل و نگاه کردن به باغ و بارون از پشت پنجره
فصل عاشق شدن...