به اینکه جمعه میخواستم برم شمال نشد ، شاید فردا برم ، حالا نمیدونم برم گرگان دیدن خانم مهندس و یه ناهار و یه شام برای خونه جدیدشون مهمونشون بشم و شب هم تو پارکینگ بخوابم یا نه ، برم جایی دیگه
در بعضی طوفان های زندگی، کم کم یاد می گیری که :
نباید توقعی داشته باشی مگر از خودت
متوجه می شوی بعضی را هر چند نزدیک اما نباید باور کرد
متوجه می شوی روی بعضی هر چند صمیمی اما نباید حساب کرد
می فهمی بعضی را هر چند آشنا اما نمیتوان شناخت
و این اصلا تلخ نیست
شکست نیست
آگاه شدن نام دارد
ممکن است در...