په نه په من عقب نشسته بودم دعا کردم ماشین نیافتاد:biggrin:
روی یه پل که زیرش پرتگاه بود یه کامیون ماسه ریخته بود ، چیزی هم معلوم نمی شد که ، منم وقتی اومدم بپیچم ماشین سر خورد با سرعت منتها به لطف خدا و کمی مهارت توی جمع کردن ماشین در این حالتها ، ماشینو بغل پل نگه داشتم
آخه میدونی ، زمستونی...