ما بچه بودیم و کوچه خیلی فوتبال بازی می کردیم .... تابستونا که مدرسه ها تعطیل بود ...صبح ساعت 8 می رفتیم بیرون دریب تو گل بازی می کردیم ..... فکر می کنین دروازمون کجا بود ؟....... در پار کینگ همسایمون ....
بنده خدا رو ظله کرده بودم ...... کار هر روزم بود .... چون من بچه ها رو از کوچه های دیگه...