قند خون مادر بالاست
اما دلش همیشه شور می زند برای ما
اشکهای مادر...مروارید شده است در صدف چشمانش
دکترها اسمش را گذاشته اند آب مروارید
حرف ها دارد چشمان مادر... گویی زیر نویس فارسی دارد
دستانش را نوازش می کنم
داستانی دارد دستانش
یه وقتایی،
یه حرفایی،
چنان آتیشت میزنه
که دوست داری فریاد بزنی،
ولی نمیتونی!
دوست داری اشک بریزی،
ولی نمیتونی!
حتی دیگه نفس کشیدنم برات سخت میشه!
تمام وجودت میشه بغضی که نمیترکه،
به این میگن
“درد بی درمون”.