راستی گفتی حرفام سنگینه....مگه نفهمیدی منظورم کجا بود که رفتی...:دی
اینم جواب شعرت....که تو پروفم نوشتی...
خدا گوید: تو ای زیباتر از خورشید زیبایم
تو ای والاترین مهمان دنیایم
بدان آغوش من باز است
شروع کن یک قدم با تو...
تمام گامهای مانده اش با من...
اون که آسونه....چون سر و کارت با کریم ه...فقط بندگی کنی کافیه والا....
آخ....نه بابا مگه حرف کمه که غیبت بیاد وسط...شوخی بود..
نه تو همون ظرف بشور....تورج آشپز تره....گرچه به پای من نمیرسه...
راستی تورج بهت نگفته که خونتون زیر نظر رادار من هستش....؟؟ ازش بپرس بهت میگه...
الان هم ظرفای کثیف رو...