با توام اي سهراب
اي به پاکي چون آب
يادته گفتي بهم
تا شقايق زندست زندگي بايد کرد؟
نيستي سهراب ببيني که شقايق هم مرد
ديگه با چي کسي رو دلخوش کرد
يادته گفتي بهم اومدي سراغ من
نرم و آهسته بيا
که مبادا ترکي برداره
چيني نازک تنهايي تو
اومدم آهسته
نرم تر از يک پر قو
خسته از دوري راه
خسته...