قاصدک! هان، چه خبر آوردی؟
از کجا، وز که خبر آوردی؟
خوش خبر باشي، امّا، امّا
گرد بام و در من
بی ثمر مي گردی.
انتظار خبری نيست مرا
نه زياری نه ز ديّاری - باری،
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس،
برو آنجا که ترا منتظرند.
قاصدک!
در دل من همه کورند و کرند.
دست بردار از اين در وطن خويش غريب.
قاصدک...