روزی اگر سراغ من آمد به او بگو
من میشناختم او را
نام تو را همیشه به لب داشت
حتی در حال احتظار
آن دلشکسته عاشق بی نام ونشان
آن مرد بیقرار
روزی اگر سراغ من آمدبه اوبگو
هر روز پای پنجره غمگین نشسته بود
و گفتگونمیکرد جز با درخت سرو درباغ کوچک همسایه
شبها به کارگاه خیال خویش تصویری از بلندی اندام...