یک پنجره از ابر بهارم لبریز
لبریزتر از غم غروب پاييز
در محکمه ام نوشت دنیا روزی
تبعید به غربت جنوب پاييز
جایی که تمام کوچه ها دلگیرند
یک رفتگراست و رفت و روب پاييز
جایی که نمانده سار و می کوبد هی
بر مغز درخت پیر دارکوب پاييز
پاييز خودش به قلب من زندانیست
پاييزی اسیر چارچوب پاييز... ...