آره یادته.چه بساطی داشتیم.
اتفاقا اینجا هم تو محل زندگیمون یه شبح روانی پیدا شده که من و تورج داریم پلیس بازی در میاریم.میخوایم دوربین مخفی برای تله انداختنش کار بزاریم.
آره بابا خانوم مهندس شدی...ولی این کار کارگری به تریپ شوما نمیخوره نوه خانومی...:Dباید خودم تنهائی تمومش کنم.
الانم خوشی دیگه بابا....فرقی نکرده اون وقتا من تازه وارد بودم و تو هی تیکه مینداختی و شیطنت میکردی
حالا هم که از تیکه گذشته و تفنگ و باتوم برمیداری:redface: پس داره بهت خوش میگذره دیگه;)
یه کاری رو شروع کردیم به خلق خدا خدمت کنیم.....شد حکایت اومدیم ثواب کنیم ..کباب شدیم:surprised:
حالا نصفه و نیمه موندم....منم که بدم میاد از کار نصفه.......بنابراین تمام وقت دارم تلاش میکنم تمامش کنم....تک و تنها...:razz:
آهان...خانواده فوتبالی:biggrin:
نه بابا خیالت راحت.....هنوزم یکی یه دونه ای نوه خانومی:D
آی از این دنیا و کاراش که هرچی میدویم تموم نمیشه.آره با هم هستیم هرروز. و هر دومون دنبال گرفتاریها و چاله چوله های زندگی که تمومی نداره:D
تو در چه حالی ؟چکارا میکنی بلبل زیون:)