تو باور کن ! منم باور می کنم که تو باور کردی!!(چی شد؟؟؟ :surprised:)
خب از باباییت اجازه بگیر که چشمامونو عوض کنیم:redface:
منم به خودم می بالم....اما نسبت فامیلیمونو نمی دونم! فقط می دونم خیلی با خانواده شما تفاهم دارم ! ( آره جونم.....چه می شه کرد دیگه....)
بله باور کن !!!!!!1 :redface:
من از این چشما دوست دارم که تو هر هوایی ، یه رنگی می شه !!
خیلی خب اینم احترام به باباییت .:بابای معتاد محترمت تشریف نیاورده عزیزدلم !!
همون چیزی که تو پرانتز نوشته بودم دیگه!!
مگه من چی گفتم به باباتتتتتتتتتتتتتتتت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بابایی که تورو می زنه آخه......!! (بین خودمون بمونه.گفته بود 2شنبه تا 5شنبه به ندرت می شه که بیاد! )
موند دیگه بین خودمون؟؟؟؟
مگه تو باباییتم فضولین؟؟؟ عجب تفاهمی !!!!!;)
خب آره واسه دعوا که خیلیییییییی حال می ده برم...باشه یه فکری می کنم حالا !!
تو هم با این باباییت !!! :razz:
نکنه دوباره گرفتنش!!:w07:
منکه فضول نیستم مسائل خانوادگیتو نو برام تعریف می کنی !! :whistle::D
می دونم که روشنفکر اونجا می ره.قبلا گفته بود !! اما من نمی رم اونجا، تا یاد بگیره آدم با آبجی بزرگش خداحافظی می کنه قبل رفتن !:mad:
از باباییه معتاد الکلیه قماربازت چه خبر؟؟؟ :w07: