نتایح جستجو

شکوه از هرچه و هرکس به خدا می کردم گله از کار خدا را به که می باید گفت؟! قیصر جان! ببخشید دیگه... قافیه های این شعرت خراب بود خداییش... باید درستش می کردم!

خواستم از تو به غیر از تو نخواهم امّا خواستنها همه موقوف توانستن بود!

دیگران گر زِ بی خودی مستند من از این خود... از این خودی مستم!

یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است تنها سرِ مویی ز سر موی تو دورم ای عشق! به شوق تو گذر می کنم از خویش تو قاف قرار من و من عین عبورم!

گر من به شوق دیدنت از خویش میروم از خویش میروم که تو با خود بیاری ام

خیلی هم با سلیقه بود. :w30:

. . . که فتحِ آشکار من به این شکستهای بی بهانه بسته است!

سیبی که از درخت می افتد از نو به شاخه بر می گردد امّا دیگر نمی شناسند همدیگر را!! قیصر امین پور

هر چه هست از قامت ناساز و بی اندامِ ماست . . .

پدر گفت: "بگو یک!" و تو تازه زبان باز کرده بودی و پدر به تو اعداد را می آموخت. کودکانه و شیرین گفتی: " یک! " و پدر گفت: " بگو دو! " نگفتی! پدر تکرار کرد: "بگو دو دخترم." نگفتی! و در پی سومین بار، چشمهای معصومت را به پدر دوختی و گفتی: "بابا! زبانی که به یک گشوده شد، چگونه می تواند با دو...

ممنون بابت فیلم و پوستر. دیدم فیلم رو...:cry: پوستر هم خیلی قشنگ و گویا بود. :gol:

بله. منم به همین فکر کرده بودم. ولی خب فقط فکر کرده بودم! شما که دسترسی دارید، انجام بدید، فکر خوبیه.

دقیقاً نمیدونم. ولی یه بار که از خانم آگاهدخت پرسیدم، ایشون گفتن آقا جواد تقبّل کردن.

[img]

جایزه ی سری قبل؟ 15000تومان دادند به خانم "khanommohandes" جایزه ی این سری هم ان شاء الله جمعه.