ولی من چند بار شده دارم تو خواب راه میرم بعد خیلی سبک شروع به دویدن میکنم. یواش یواش دویدن به گام های بلند تبدیل میشه و در نهایت پرواز. به قدری این قبیل خواب ها برام دلچسبه که حد و حصر نداره.
من هم فکر می کنم اگه جن ببینم قبض روح میشم.
آخه اون بلایی که تعریف کردم که سر بچه های خوابگاه می آوردیم قبلش سر خود من هم آوردن. خداییش حسابی کپ کرده بودم. یکی از بچه ها که اون شب کارش به آب قند و . . . کشید.
من هم بعضی وقتا شده که میدونم خوابم. خیلی هم جالبه.
راستی شنیدین میگن آدم باید خوابش سنگین بشه تا خواب ببینه. اما تا چشام میره رو هم خواب می بینم. حتی گاهی اوقات نیمه بیدارم. فکر کنم روحم هوای پریدن داره.