این شعر را شهریار زمانی که نامزدش را بعد از سالها در سینزده بدر دید سرود
خیلی قشنگه حتما بخونید
عشق پیرانه دراورد به پیرانه سرم
تو شدی مادرو من با همه پیری پسرم
پدرت گوهر خود را به زرو سیم فروخت
پدر عشق دراید که درامد پدرم
سینزده را همه عالم بدر آرند امروز
من همان سینزدهم کز همه عالم...