نتایح جستجو

  1. succulent

    خدایا عاشقم کرد و کنار من نمی مونه داره دل می کنه میره , بهم میگه پشیمونه خدایا عاشقم کرد و حالا...

    خدایا عاشقم کرد و کنار من نمی مونه داره دل می کنه میره , بهم میگه پشیمونه خدایا عاشقم کرد و حالا از بودنم سیره دل بی رحم اون حالا یه جای دیگه ای گیره خودش با من نمی مونه میگه قسمت ما اینه میذاره گردن تقدیر گناهش رو نمی بینه چه سال نحسیه امسال چه روزای بدی دارم آهای تقویم پر پاییز ازت بیزار...
  2. succulent

    گفتی نمی خواهی که دریا را بلد باشی اما تو باید خانه مارا بلد باشی شاید خودت را خواستی یک روز...

    گفتی نمی خواهی که دریا را بلد باشی اما تو باید خانه مارا بلد باشی شاید خودت را خواستی یک روز برگردی باید مسیر کودکی ها را بلد باشی یعنی بدانی "...مرد در باران"کجا می رفت یا لااقل تا " آب بابا" را بلد باشی وقتی که حتی از دل وجان دوستش داری باید هزار آیا و اما را بلد باشی من ساده ام نه؟ساده یعنی...
  3. succulent

    گفتی نمی خواهی که دریا را بلد باشی اما تو باید خانه مارا بلد باشی شاید خودت را خواستی یک روز...

    گفتی نمی خواهی که دریا را بلد باشی اما تو باید خانه مارا بلد باشی شاید خودت را خواستی یک روز برگردی باید مسیر کودکی ها را بلد باشی یعنی بدانی "...مرد در باران"کجا می رفت یا لااقل تا " آب بابا" را بلد باشی وقتی که حتی از دل وجان دوستش داری باید هزار آیا و اما را بلد باشی من ساده ام نه؟ساده یعنی...
  4. succulent

    گفتی نمی خواهی که دریا را بلد باشی اما تو باید خانه مارا بلد باشی شاید خودت را خواستی یک روز...

    گفتی نمی خواهی که دریا را بلد باشی اما تو باید خانه مارا بلد باشی شاید خودت را خواستی یک روز برگردی باید مسیر کودکی ها را بلد باشی یعنی بدانی "...مرد در باران"کجا می رفت یا لااقل تا " آب بابا" را بلد باشی وقتی که حتی از دل وجان دوستش داری باید هزار آیا و اما را بلد باشی من ساده ام نه؟ساده یعنی...
  5. succulent

    جز دعا کار دگر نیست مرا شب و روزت همه شاد دلت از غم آزاد همه ایام به کام و تو پیوسته سرافراز و ز...

    جز دعا کار دگر نیست مرا شب و روزت همه شاد دلت از غم آزاد همه ایام به کام و تو پیوسته سرافراز و ز هر غصه برون همچو گنجیشک به هر بام و درخت بنشینی خندان و سبکبال تر از برگ درخت در هوا رقص کنان مشق پرواز کنی سوی سپیدار بلند و ز تو نغمه مستی آید ... لحظه هایت چون قند روزگارت لبخند هفته هایت پر مهر...
  6. succulent

    عشق یعنی شب نیایش با خدا تا طلوع صبح دلتنگی دعا عشق یعنی آه دیگر پشت آه سوز دل را پرکشاندن تا به...

    عشق یعنی شب نیایش با خدا تا طلوع صبح دلتنگی دعا عشق یعنی آه دیگر پشت آه سوز دل را پرکشاندن تا به ماه عشق یعنی گریه های بی صدا چشم خیس دختری دور از نگاه عشق یعنی لحظه های انتظار دل به فردا بستن و روز بهار عشق یعنی بارش از دیده چو ابر بهر دیدار دوباره باز صبر عشق یعنی بهترین حس نیاز سوی تنها...
  7. succulent

    گل عشق تو هستم شبنمم باش دلم دریای زخمه مرهمم باش ز درد بی کسی قلبم شکسته به شهر بی کسی ها...

    گل عشق تو هستم شبنمم باش دلم دریای زخمه مرهمم باش ز درد بی کسی قلبم شکسته به شهر بی کسی ها همرهم باش
  8. succulent

    گل عشق تو هستم شبنمم باش دلم دریای زخمه مرهمم باش ز درد بی کسی قلبم شکسته به شهر بی کسی ها...

    گل عشق تو هستم شبنمم باش دلم دریای زخمه مرهمم باش ز درد بی کسی قلبم شکسته به شهر بی کسی ها همرهم باش
  9. succulent

    شب قشنگت مهتابی;)

    شب قشنگت مهتابی;)
  10. succulent

    دختر و بهار دختر كنار پنجره تنها نشست و گفت اي دختر بهار حسد مي برم به تو عطر و گل و ترانه و...

    دختر و بهار دختر كنار پنجره تنها نشست و گفت اي دختر بهار حسد مي برم به تو عطر و گل و ترانه و سر مستي ترا با هر چه طالبي بخدا مي خرم ز تو بر شاخ نوجوان درختي شكوفه اي با ناز ميگشود دو چشمان بسته را ميشست كاكلي به لب آب تقره فام آن بالهاي نازك زيباي خسته را خورشيد خنده كرد و ز امواج خنده...
  11. succulent

    دختر و بهار دختر كنار پنجره تنها نشست و گفت اي دختر بهار حسد مي برم به تو عطر و گل و ترانه و...

    دختر و بهار دختر كنار پنجره تنها نشست و گفت اي دختر بهار حسد مي برم به تو عطر و گل و ترانه و سر مستي ترا با هر چه طالبي بخدا مي خرم ز تو بر شاخ نوجوان درختي شكوفه اي با ناز ميگشود دو چشمان بسته را ميشست كاكلي به لب آب تقره فام آن بالهاي نازك زيباي خسته را خورشيد خنده كرد و ز امواج خنده...
  12. succulent

    دختر و بهار دختر كنار پنجره تنها نشست و گفت اي دختر بهار حسد مي برم به تو عطر و گل و ترانه و...

    دختر و بهار دختر كنار پنجره تنها نشست و گفت اي دختر بهار حسد مي برم به تو عطر و گل و ترانه و سر مستي ترا با هر چه طالبي بخدا مي خرم ز تو بر شاخ نوجوان درختي شكوفه اي با ناز ميگشود دو چشمان بسته را ميشست كاكلي به لب آب تقره فام آن بالهاي نازك زيباي خسته را خورشيد خنده كرد و ز امواج خنده...
  13. succulent

    دختر و بهار دختر كنار پنجره تنها نشست و گفت اي دختر بهار حسد مي برم به تو عطر و گل و ترانه و...

    دختر و بهار دختر كنار پنجره تنها نشست و گفت اي دختر بهار حسد مي برم به تو عطر و گل و ترانه و سر مستي ترا با هر چه طالبي بخدا مي خرم ز تو بر شاخ نوجوان درختي شكوفه اي با ناز ميگشود دو چشمان بسته را ميشست كاكلي به لب آب تقره فام آن بالهاي نازك زيباي خسته را خورشيد خنده كرد و ز امواج خنده...
  14. succulent

    در انتظار خوابم و صد افسوس خوابم به چشم باز نميآيد اندوهگين و غمزده مي گويم شايد ز روي ناز نمي...

    در انتظار خوابم و صد افسوس خوابم به چشم باز نميآيد اندوهگين و غمزده مي گويم شايد ز روي ناز نمي آيد چون سايه گشته خواب و نمي افتد در دامهاي روشن چشمانم مي خواند آن نهفته نامعلوم در ضربه هاي نبض پريشانم مغروق اين جواني معصوم مغروق لحظه هاي فراموشي مغروق اين سلام نوازشبار در بوسه و نگاه و همآغوشي...
  15. succulent

    در انتظار خوابم و صد افسوس خوابم به چشم باز نميآيد اندوهگين و غمزده مي گويم شايد ز روي ناز نمي...

    در انتظار خوابم و صد افسوس خوابم به چشم باز نميآيد اندوهگين و غمزده مي گويم شايد ز روي ناز نمي آيد چون سايه گشته خواب و نمي افتد در دامهاي روشن چشمانم مي خواند آن نهفته نامعلوم در ضربه هاي نبض پريشانم مغروق اين جواني معصوم مغروق لحظه هاي فراموشي مغروق اين سلام نوازشبار در بوسه و نگاه و همآغوشي...
  16. succulent

    در انتظار خوابم و صد افسوس خوابم به چشم باز نميآيد اندوهگين و غمزده مي گويم شايد ز روي ناز نمي...

    در انتظار خوابم و صد افسوس خوابم به چشم باز نميآيد اندوهگين و غمزده مي گويم شايد ز روي ناز نمي آيد چون سايه گشته خواب و نمي افتد در دامهاي روشن چشمانم مي خواند آن نهفته نامعلوم در ضربه هاي نبض پريشانم مغروق اين جواني معصوم مغروق لحظه هاي فراموشي مغروق اين سلام نوازشبار در بوسه و نگاه و همآغوشي...
  17. succulent

    ممنونم ازت نغمه جان این یکی از زیباترین عکسایی بود که به دلم نشست

    ممنونم ازت نغمه جان این یکی از زیباترین عکسایی بود که به دلم نشست
  18. succulent

    امشب از آسمان ديده تو روي شعرم ستاره ميبارد در سكوت سپيد كاغذها پنجه هايم جرقه ميكارد شعر ديوانه...

    امشب از آسمان ديده تو روي شعرم ستاره ميبارد در سكوت سپيد كاغذها پنجه هايم جرقه ميكارد شعر ديوانه تب آلودم شرمگين از شيار خواهشها پيكرش را دوباره مي سوزد عطش جاودان آتشها آري آغاز دوست داشتن است گرچه پايان راه ناپيداست من به پايان دگر نينديشم كه همين دوست داشتن زيباست از سياهي چرا حذر كردن شب پر...
  19. succulent

    امشب از آسمان ديده تو روي شعرم ستاره ميبارد در سكوت سپيد كاغذها پنجه هايم جرقه ميكارد شعر ديوانه...

    امشب از آسمان ديده تو روي شعرم ستاره ميبارد در سكوت سپيد كاغذها پنجه هايم جرقه ميكارد شعر ديوانه تب آلودم شرمگين از شيار خواهشها پيكرش را دوباره مي سوزد عطش جاودان آتشها آري آغاز دوست داشتن است گرچه پايان راه ناپيداست من به پايان دگر نينديشم كه همين دوست داشتن زيباست از سياهي چرا حذر كردن شب پر...
  20. succulent

    امشب از آسمان ديده تو روي شعرم ستاره ميبارد در سكوت سپيد كاغذها پنجه هايم جرقه ميكارد شعر...

    امشب از آسمان ديده تو روي شعرم ستاره ميبارد در سكوت سپيد كاغذها پنجه هايم جرقه ميكارد شعر ديوانه تب آلودم شرمگين از شيار خواهشها پيكرش را دوباره مي سوزد عطش جاودان آتشها آري آغاز دوست داشتن است گرچه پايان راه ناپيداست من به پايان دگر نينديشم كه همين دوست داشتن زيباست از سياهي چرا حذر كردن...
بالا