سلام...تشریف آوردیم نبودید..
یه بار یکی اومده بود خونه داییم مهمونی بعد داییم اینا نبودن،جای اینکه بنویسه آمدیم تشریف نداشتید..نوشته بود تشریف آوردیم نبودید..
مثل الان من..
خب پسر دلاک هم چند تا سؤال میپرسه که دقیقا همون چیزی بود که دختر پادشاه میخواسته بشنوه...
یکی از سؤالاشم اینه که
4-- اگر من دامادي شده، سيب را خوردم و بدن ترا در آغوش گرفتم چه مي كني؟
بعد دختر خانوم هم خوشحال و خندان میگه جواب معمای منو پیدا کرد...