هاع خوشم اومت از جذبه ت:دی...عصن مجبورن هر سال تحصیلی یه کتاب با عنوان خاطرات کودکی در جوار عمه و خاله پاس کنن:دی
هاع اتفاقا تجربه مردم سر اون نوه ها:دییییییی...همین داداش سارا،امیرعلی،غش میکرد از گریه وقتی میخواستن برن:|...معمولا باید خوابش میکردن تا ببرنش:دی
این خوابیدن رو هم که نگو عصن...تا...