نتایح جستجو

سلام منم خوبم خداروشکر،چی رو پاک کردم؟ یه عکس برات فرستادم اما بعدش متوجه شدم که ماه رمضونه گذاشتمش برای بعد(اگه منظورت اینه؟)

زندگی عمری اگر ما را هراسان کرد و رفت مشکل ما را به مردن خوب آسان کرد و رفت

آن درد ندارم که طبیان دانند دردیست محبت که حبیبان دانند ما را غم روی آشنایی کشته است این حال نباید که غریبان دانند

من در روزگاری تیره زندگی میکنم در روزگاری که سخن گفتن ساده،نشان بیخردی است و پیشانی بی چین،نشان بی تفاوتی آری،آنکه می خندد خبر فاجعه را دریافت نکرده است... (برتولت برشت)

تو در من آتشی هستی که خاموشت نخواهم کرد...!!

زمان بی کرانه را تو با شمار عمر ما مسنج به پای او دمی ست این درنگ درد و رنج به سان رود که در نشیب دره سر به سنگ می زند رونده باش امید هیچ معجزی ز مرده نیست زنده باش هوشنگ ابتهاج

چرا پنهان كنم ؟ عشق است و پيداست درين آشفته اندوه نگاهم تو را مي خواهم اي چشم فسون بار كه مي سوزي نهان از ديرگاهم چه مي خواهي ازين خاموشي سرد ؟ زبان بگشا كه مي لرزد اميدم نگاه بي قرارم بر لب توست كه مي بخشي به شادي هاي نويدم دلم تنگ است و چشم حسرتم باز چراغي در شب تارم برافروز به جان آمد...

[IMG]

[IMG]

فروغ فرخزاد فروغ فرخزاد بر او ببخشائيد بر او که گاهگاه پيوند دردناک وجودش را با آب هاي راکد و حفره هاي خالي از ياد مي برد و ابلهانه مي پندارد که حق زيستن دارد بر او ببخشائيد بر خشم بي تفاوت يک تصوير که آرزوي دور دست تحرک در ديدگان کاغذيش آب مي شود بر او...

بسکه جان را به ره عشق تو شیرین دادیم تیشه خون می خورد از حسرت فرهادی ما آنچنان شهره به شاگردی عشق تو شدیم که جنون سر خط زر داد به استادی ما

دیدی ای دل که دگر باره چه آمد پیشم؟ چه کنم با که بگویم چه خیال اندیشم کاش بر من نرسیدی ستم عشق رخت که فرو مانده به کار دل تنگ خویشم!

عشق تو ز عالم هیولانی نیست سودای تو حد عقل انسانی نیست ما را به تو اتصال رو حانی هست سهل است گر اتفاق جسمانی نیست

ماهتابست و سکوت و ابدیت ما نیز سر سپاریم به مرغ حق و هویی بزنیم

بعد از تو هزار نوبت افسوس بر دور حیات باطل من

مائیم که اصل شادی و کان غمییم سرمایه دادیم و نهاد ستمیم پستیم و بلندیم و کمالیم و کمیم آینه زنگ خورده جام جمیم

مائیم که اصل شادی و کان غمییم سرمایه دادیم و نهاد ستمیم پستیم و بلندیم و کمالیم و کمیم آینه زنگ خورده جام جمیم

یا وفا خود نبود در عالم یا مگر کسی در این زمانه نکرد کس نیاموخت علم تیر از من که مرا عاقبت نشانه نکرد صائب

افسوس از این عمر که بر باد هوا رفت کاری به جهان نی به مراد دل ما رفت

نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست سلیمان با چنان حشمت نظر ها بود با مورش