نتایح جستجو

كل اين ماجرا ها رو توي خواب ديدم : از خواب بيدار شدم / همه دور سفره غذا ميخوردند ، منم نشستم سر سفره مادر بزرگم زنده شده بود سر سفره بود بعد پرسيدم الان تاريخ چندمه ؟؟؟ مامان گفت : 86 ......... گفتم غير ممكنه / سال 90 هست بعد از هركس ميرپسيدم ميگفت 86 اصلا حس نميكردم دارم خواب ميبينم...

سفر به آينده اصلا يكجوراي اين موضوع مشكل داره آخه چطور ميشه به آينده و گذشته رفت ؟؟ مگه قانون پايستگي نداريم !! قانون پايستگي ميگه ، همه چيز ثابته فقط از شكلي به شكل ديگه در ميان اگه من به سال 42 برگردم پس توي سال 90 نيستم اگه توي 90 هستم ، پس اين قانون پايستگي چي ميشه ؟؟؟ اصلا...

خواهش ميكنم محسن جان (( انقدر بهت گفتم 8911 تا بالاخره اسمت رو ياد گرفتم :دي )) خب همون عرفاي هم بايد يك دليل فيزيكي داشته باشه وقتي احساس درد ، علت فيزيك و الكتريكي داره ، چرا حس ششم و تخيل علت فيزيكي نداشته باشه ؟؟؟ راستي اون دفعه گفتي خواب انشتين ببيني / من زياد آلبرت رو توي خواب ديدم...

من در كل به شيمي و فيزيك اعتقاد راسخ دارم هر رخداد توي اين دنيا يك دليل فيزيكي داره ، نظريه منه :دي نظريه دلايل فيزيكي بر هر رخداد طبيعي و ماورا طبيعي حتي تخيل انسان بي شك بايد يك پيامد فيزيكي داشته باشه

دستم بهت نميرسه كه بگيرمت جيگر واست عكس فرستادم سرعتت كم بوده عكس بالا نيومده

خب شايد نسبيت عام هم كه نظريه سفر در زمان رو مطرح ميكنه منظورش همون نكته اي باشه كه تبسم گفت يك تصويري از آينده باشه/ واقعا ذرات منتقل نشند _____________________ اما درباره افزايش اون نيم ثانيه / شايد بشه به همون حس ششم اشاره كرد (( يواش يواش داريم از فيزيك خارج ميشيم :دي ))

براي من بركات زيادي داشته / دوستش دارم اميدوارم بركات بيشتري ازش بهم برسه

سلام پرستو خانوم / حالت خوبه ؟؟ مشكل حل شد انشالله ؟؟؟ نفهميدي كي بايد بري دانشگاه ثبت نام ؟؟؟

[IMG]

[IMG]

[IMG]

پ نه پ به تو پيام بدم ، كه نه جواب ميدي ، نه حالي ميپرسي دلم گرفته بود به خودم pmميدادم / تازه 2 تا بود يكيش نشد كه ارسال بشه

تنهاي مگه چشه ؟؟؟ :cry:

من نه عاشق هستم و نه محتاج نگاهی که بلغزدبرمن من خودم هستم و یک حس غریب که به صدعشق و هوس می ارزد من خودم هستم ویک دنیا ذکر که درونم لبریزشده از شعر حقیقت جویی من دلم میخواهد ساعتی غرق درونم باشم :cry: عاری از عاطفه ها:cry:.... خالی از هرچه فراق من دلم تنگ خودم گشته و بس

يا بن الحسن ادركني ، ادركني ، ... آقا دل گرفته ، بيا ديگه ، حتي براي اومدنت همين الان هم ديره ديگه

با اجازه من دارم ميرم تشكر كه وقت خودتون رو در اختيارم گذاشتيد خدانگهدار ;)

بله كلا بنده بزرگ زاده هستم :biggrin: ديگه پير مرد شدم :دي

بچه كه هستم ... :دي

نه بابا من يكي هم بالا ديدم / شايد هم اشتباهي ديدم خلاصه ممنون كه جواب ميديد / چقدر سوال پرسيدم من :دي ، شرمنده مث بچه ها كه هر چي ميببينن ميپرسن اين چيه ؟؟؟ اين چيه ؟؟؟ منم مث بچه ها .... :biggrin::biggrin:

نه بابا دانشكده ما هر طبقه يك اتاق رايانه داره بعد دانشكده ما كه اصلا رشته كامپيوتر نداريم بعد همه ميرفتن داخل / منم خواستم برم اما نميدونستم ماجرا چيه :دي :دي (( ترسيدم سوتي بدم))