من کسی را دوست میدارم
که او اصلا نمیداند
عشق را میفهمد
تجربه های دنیا را در کف دست مهربانش دارد
اما.... زیرکانه عاشق است
پهلو به عشق میزند که رسوا نشود
در آوار خونین گرگ و میش
دیگر گونه مردی آنک
که خاک را سبز میخواست و عشق را شایسته ی زیباترین زنان
که اینش به نظر هدیتی نه چنان کم بها بود
که خاک و سنگ را بشاید