نتایح جستجو

مرجان دایی به منم یه بار بگو عزیزم حسودیم شد :|

از غم عشقت دل شیدا شکست ......شیشه می در شب یلدا شکست ......از بس که زدم ریگ بیابان به کف .....خار مغیلان همه برپا شکست

ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه ........مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه ........زلف در دست صبا گوش به فرمان رقیب ....این همه با همه در ساخته ای یعنی چه .................شاه خوبانی و منظور گدایان شده ای .......قدر این مرتبه نشناخته ای یعنی چه

جان جهان دوش کجا بوده ای ......می غلطم در دل ما بوده ای.....آه که من دوش چه سان بوده ام ....آه که تو دوش که را بوده ای ....

آمده ام که سر نهم ....عشق تو رو به سر برم ...بر تو بگویم که ای نیشکرم شکر برم .........آمده ام چو عقل و جان ...از همه دیده ها نهان ...تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم

به من گفتی که دل دریا کن ای دوست ....همه دریا ازان ما کن ای دوست .......دلم دریا شد دادم به دستت ....مکش دریا به خون پروا کن ای دوست .... کنار چشمه ای بودیم در خواب ...تو باجامی ربودی ما را از آب ......چو نوشیدیم از آن جام گوارا ....تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب ....تن بیشه پر از مهتاب امشب...

به من گفتی که دل دریا کن ای دوست ....همه دریا ازان ما کن ای دوست .......دلم دریا شد دادم به دستت ....مکش دریا به خون پروا کن ای دوست ....

در دل و جان خانه کردی عاقبت ..........هردو را ویرانه کردی عاقبت ..آمدی که آتش براین عالم زنی .......وانگشتی تا نکردی عاقبت

ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی .........از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی ........ (خدا نگه ات داره صدای خس و خاشاک ) چو گل گر خرده ای داری خدا را صرف عشرت کن ....که قارون را ضرر ها داد سودای زر اندوزی

با کیفیت بارون بارونه شو نداری بهنام ......من خودم یه دونه شو دارم بی کیفیت

ستاره ها نهفته در آسمان ابری .....دلم گرفته ای دوست ..هوای گریه با من ........هوای گریه با من

نه مهنازی این بچه بودم از بین 6 تا ام پی تری خودم آهنگ هاش انتخاب کردم ...خاصه .....اونا مستند ها بود قرار بود بهت بدم

نه بسته ام به کس دل ...نه بسته کس به من دل .....چو تخت پاره بر موج رها رها رها من .........زمن هر آن که او دور ....چو دل به سینه نزدیک....به من هر آنکه نزدیک از او جدا جدا من .......

آتشم بر جان ولی از شکوه لب خاموش بود ........عشق را از مشک حسرت ترجمانی داشتم

هیچی خواهری دارم شجریان گوش میدم...همونا رو تایپ میکنم

یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم ...در میان لاله و گل آشیانی داشتم .......

زمن نگارم حبیبم خبر ندارد.......عزیز من به حال زارم حبیبم نظر ندارد ..............دل من از من خبر ندارد

نیش ها و نوش ها چشیده ام ......بس روا و ناروا شنیده ام ...هرچه داغ را به دل سپرده ام ...هرچه درد را به جان خریده ام درعبور سال ها

دل به غم سپرده ام در عبور سال ها ....زخمی از زمانه و خسته از خیال ها ....چون حکایتی مگو رفته ام زیاد ها .........برگ بی درختم و در مسیر بادها .........نه صدایی نه سکوتی نه درنگی نه نگاهی .....نه تو را مانده امیدی نه مرا مانده پناهی

شب همگی خوش خوب بخوابید .....