هـرکـه را جـامه زعشقـی چـاک شـد او ز حرص و جمله عيبی پاک شد
شادباش ای عشق خوش سودای ما ای طبـيـب جـمـله عـلـت های ما
ای دوای نـــخــــوت و نــامـــوس مــا ای تــو افـلاطـون و جـاليـنـوس ما
جسـم خـاک از عشـق بـر افلاک شد کوه در رقـص آمـد و چـالـاک شـد