یه روزی روزگاری یه بابایی که استاد دانشگاه هم بوده میره میشینه پای سخنرانی یه استاد دانشگاه دیگه!
خلاصه جلسه سخنرانی ممنوع نبوده! حرف بدی هم توش زده نشد. ولی وقتی استاد دانشگاه (اولیه) از جلسه سخنرانی میاد بیرون میبینه ای وای دو سر کوچه پر از گارد و نیروی پلیسه! تا میاد بگه چه خبر شده میگیرنش با...