آخی...اجکال نداله حاجی جون..اون موقع خودت هم کوشولو بودی...
میخوام یه اعترافی بکنم..
منم یه بار یه قمری سفید زیر پام موند ...
البته میدونی چی شد آورده بودمشون بیرون تو حیاط داشتیم کیف میکردیم...
یهوویی یه گربه اومد تو حیاط منم هل شدم از ترسم که گربه نگیرتشون دنبال گربهه دوئیدم که فراریش بدم اصلا...