نتایح جستجو

حمید این اولین ماموریتت: به موجب قانون ؟؟؟؟ بند ؟؟؟؟؟ در خلال برگزاری مراسم اسکار, هر فرد حقیقی و حقوقی که برای دست دادن با کارمندان شرکت اقدام کرد، شما اختیار تام داری که قبل از نهایی کردن نیت شوم و پلیدشان گردنشان را از وسط نصف کنی........ :دی

بهنام اصلا عجله نکن.................به محض اینکه توسط اصغر کشف و خنثی شدیم یه جلسه میذاریم مشخص میکنیم.

عجبا..........اونجا زن و بچه ( انجلینا و برد)نشسته مادر......رعایت کن

منم هستم.........

بهناااام.....نکنه میخوای بنیان شرکتو به باد بدی فرزندم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نشد که حمید خان..........قرار شد خودیارو بی خیال بشی.

بهنام میلاد حمید حامد و ....... مواظب باشید ایندفه اسکارو میگیریم با کسی دست ندیدا....بعدش حرف برا شرکتمون در میارن دردسر میشه........حواستونو جمع کنید اونجا هرکی دستشو آورد بالا که دست بده یکی بخوابونید تو گوشش................

آقایی............

باریکلا حمید خان..............شرکت به نیروهای قهرمان آفرین مثل شما نیاز داره..............

آره راست میگی.... بخشی از متن: این جایزرو تقدیم میکنم به تمامی دوستان و هم وطنای قلیونی و اهل عمل ، که غباری از سیاست روشون نشسته نمیذاره همچین شفاف و واضح باشن............... :دی الان از تالار پرتم میکنن بیرون :).

نه این که فکر کنی بلد نیستماااا......نه.............اما چون خیلی سرم شلوغه و اینا.....این مسئولیت خطیرو واگذار میکنم به شما...............

سهیلا خودتو ناراحت نکن مادر...................شوخی کردن.................:دی........

ای واااییی راست میگی.........استرس گرفتم.......موقع سخنرانی چی بگیم؟ متن آماده نکردیم

حمید خان تو شرکت به جز گردن خودیا ،میتونی طعم تبرتو به سایر گردنها بچشونی.............باور کن

فقط تصور کن...............اصغر یه فیلم بسازه به نام " درباره ی قلیان " ، در مورد یه عده جوون الاف که یه شرکت محترم تولید مواد دخانی راه انداختن.................... اصلا از همین الان اسکارو توی مشتمون میبینم.............باور کن

آره منم موافقم...............فعلا تولید و مصرف با خودمون................... سپس باقی تولیداتو صادر میکنیم چین تا چشمشون در بیاد.

نگران نباش.......... استقامت میکنیم تا ته قضیه.....خدا رو چه دیدی شاید اصغر اومد ازمون یه فیلم ساخت یه اسکارم بگیریم..................

آره خوبه.......یه خط تولید جدا را میندازیم.... حامد ها بشن مدیر اون بخش..........

به به به.....سهیلا خانوم خودمون..............بفرما مادر.....خوش موقع رسیدی داشتیم پست و مقام تقسیم میکردیم...........

واقعاااا.....من میگم بیاید یه تالار راه بندازیم به نام جمعیت بیکاران (الافان )مهندسی شیمی..............اساسی معروف میشیم.................