نازنینم بردی از یادم نفهمیدی هنوز
بی سبب از چشمت افتادم نفهمیدی هنوز
جان شیرینی که عشقت را تنفس میکند
داده ای بر باد و بر بادم نفهمیدی هنوز
روز و شبها نیش و نوشت بر دل ما میزدی
من به نوش و نیش تو شادم نفهمیدی هنوز
می تراود رقص مهتاب تو در اوج سکوت
در فراقت کوه فریادم نفهمیدی هنوز
عاشقی را در...