نتایح جستجو

  1. hamedinia_m51

    می نويسم از ماه ! که در آن لبخندی ... محو تنهايی خود ؛ می گريد . می نويسم از آب ! که ندانسته...

    می نويسم از ماه ! که در آن لبخندی ... محو تنهايی خود ؛ می گريد . می نويسم از آب ! که ندانسته در اين خلوت سرد می شکند . می رود راهی را سر سبز و قشنگ ! کاش او می دانست ... پشت هر جاده ی پر نقش ونگار ؛ برکه ايی می خندد . برکه ايی که از آن ؛ ديو سکون بی رحم ؛ آب را می بلعد ! دل من ؛...
  2. hamedinia_m51

    می نويسم از ماه ! که در آن لبخندی ... محو تنهايی خود ؛ می گريد . می نويسم از آب ! که ندانسته...

    می نويسم از ماه ! که در آن لبخندی ... محو تنهايی خود ؛ می گريد . می نويسم از آب ! که ندانسته در اين خلوت سرد می شکند . می رود راهی را سر سبز و قشنگ ! کاش او می دانست ... پشت هر جاده ی پر نقش ونگار ؛ برکه ايی می خندد . برکه ايی که از آن ؛ ديو سکون بی رحم ؛ آب را می بلعد ! دل من ؛...
  3. hamedinia_m51

    می نويسم از ماه ! که در آن لبخندی ... محو تنهايی خود ؛ می گريد . می نويسم از آب ! که ندانسته...

    می نويسم از ماه ! که در آن لبخندی ... محو تنهايی خود ؛ می گريد . می نويسم از آب ! که ندانسته در اين خلوت سرد می شکند . می رود راهی را سر سبز و قشنگ ! کاش او می دانست ... پشت هر جاده ی پر نقش ونگار ؛ برکه ايی می خندد . برکه ايی که از آن ؛ ديو سکون بی رحم ؛ آب را می بلعد ! دل من ؛...
  4. hamedinia_m51

    می نويسم از ماه ! که در آن لبخندی ... محو تنهايی خود ؛ می گريد . می نويسم از آب ! که ندانسته...

    می نويسم از ماه ! که در آن لبخندی ... محو تنهايی خود ؛ می گريد . می نويسم از آب ! که ندانسته در اين خلوت سرد می شکند . می رود راهی را سر سبز و قشنگ ! کاش او می دانست ... پشت هر جاده ی پر نقش ونگار ؛ برکه ايی می خندد . برکه ايی که از آن ؛ ديو سکون بی رحم ؛ آب را می بلعد ! دل من ؛...
  5. hamedinia_m51

    می نويسم از ماه ! که در آن لبخندی ... محو تنهايی خود ؛ می گريد . می نويسم از آب ! که ندانسته...

    می نويسم از ماه ! که در آن لبخندی ... محو تنهايی خود ؛ می گريد . می نويسم از آب ! که ندانسته در اين خلوت سرد می شکند . می رود راهی را سر سبز و قشنگ ! کاش او می دانست ... پشت هر جاده ی پر نقش ونگار ؛ برکه ايی می خندد . برکه ايی که از آن ؛ ديو سکون بی رحم ؛ آب را می بلعد ! دل من ؛...
  6. hamedinia_m51

    می نويسم از ماه ! که در آن لبخندی ... محو تنهايی خود ؛ می گريد . می نويسم از آب ! که ندانسته...

    می نويسم از ماه ! که در آن لبخندی ... محو تنهايی خود ؛ می گريد . می نويسم از آب ! که ندانسته در اين خلوت سرد می شکند . می رود راهی را سر سبز و قشنگ ! کاش او می دانست ... پشت هر جاده ی پر نقش ونگار ؛ برکه ايی می خندد . برکه ايی که از آن ؛ ديو سکون بی رحم ؛ آب را می بلعد ! دل من ؛...
  7. hamedinia_m51

    آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    داره بارون می باره ،باز تو دلم غم میریزه آسمون غصّه داره ،اشکاش و نم نم میریزه داره فریاد می زنه قصّه تنهائی رو باد توابراگل غم وا شده داره شبنم میریزه تو چشام حرفای تو سّد غرور و میشکنه اشک تنهائی من در همه عالم میریزه اگه از حرف تو خنجر بباره غصّه چیه دل من عاشق درده،هنوزم کم میریزه تو رو وقتی...
  8. hamedinia_m51

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    بي تو هر شب غمتو به خلوت خودم مي بردم خبري از تو نبود و لحظه ها رو مي شمردم وقتي شب سحر ميشد به بيقراري خودمو به دست گريه مي سپردم گله و شکايتي از تو به لب نمي آوردم تو به ياد من نبودي اما من واسه ات مي مردم اما من واسه ات مي مردم واسه ات مي مردم من تو رو از تو ميخواستم که به عشقت در...
  9. hamedinia_m51

    برای تو می نویسم

    اگه تو با دل من یکدل و همراهی بگو از دلم بی خبری یا اگه اگاهی بگو تو با من قهری بگو آشتی اگه هستی بگو نمیدونم چی بگم هر چی که میخواهی بگو ساکت و سردی چرا؟ سردی آوردی چرا؟ با دل خسته من چرا بد کردی چرا؟ ساکت و سردی چرا؟ سردی آوری چرا؟ با دل خسته من چرا بد کردی چرا؟ دل تو پیش دل خسته و...
  10. hamedinia_m51

    آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    یه ترانه توی دریا یه ستاره توی ایوون یه نفس هوای خونه یه ازم صدای بارون من شروع خاطراتم از همون کاسه آب زنده میشه باز دوباره مثل شیرینیه خوابه وقتی که دلم میگیره از تو پنجره نگام کن با نگاهت پشت شیشه از ته دلت دعام کن دستتو بذار رو قلبم بذار قلبم جون بگیره یه نفسس بده به ابرا که شاید بارون بگیره...
  11. hamedinia_m51

    برای تو می نویسم

    کی به نرخ دل من ناز نگاتو می خره کی میره به جنگ غم وقتی که چشم تو تره کی برات شونه میشه وقتی که گریه می کنی توی قحطی امید به کی تو تکیه می کنی کی میشه سنگ صبور وقتی پر از بهونه ای وقتی دلخور از همه شاکی از این زمونه ای ؟؟ اون منم که پای تو از همه چی دل می کنم اون منم که جون میدم به پاتو...
  12. hamedinia_m51

    ترانه ها و تصنیف ها...

    تجديد عهد الهه و عارف آمدي تا بار ديگر قصه دل گيرم از سر رنج من گردد فزون تر آمدم تا دل ببازم عشق خود را زنده سازم جان من از شکوه بگذر آمدم آشفته سر گفتم به دل کي فتنه گر ايام غم ديگر گذشته قصد آزار مرا داري اگر بگذر ز من زيرا که آب از سر گذشته آمدي تا زنده گردد خاطرات عشق ديرين...
  13. hamedinia_m51

    برای تو می نویسم

    اگر مرا دوست نداشته باشي دراز ميكشم و ميميرم مرگ نه ناگهان محو شدن نه پاياني بي بازگشت است مرگ دوست نداشتن توست ان موقع كه بايد دوست بداري.
  14. hamedinia_m51

    رد پای احساس ...

    نه این‌ها کاغذی نیستند که بادشان ببرد پاره سنگی که روی رویاهایم گذاشتی بردار روی باد بگذار رویاهای من‌اند که باد را به‌هم ریخته‌اند...
  15. hamedinia_m51

    مرسی خیلی نقاشی قشنگی بود بک گراند سیستمم کردم:gol::gol::gol:

    مرسی خیلی نقاشی قشنگی بود بک گراند سیستمم کردم:gol::gol::gol:
  16. hamedinia_m51

    ترانه ها و تصنیف ها...

    وچه این جمله به فکر همگی افتاده بچه ها را چه کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بچه ها می خواهند بچه ها می رقصند بچه ها می خو ا نند این طریقی است که در خاطر شان می ماند ای فلانی............ دو سه خطی بنویس...... ساده تر ؛ رنگین تر در پی قافیه و واژه نباش سوژه ی امروزی.....؛ بگذر از دلسوزی...... افرادی همه دلسوز...
  17. hamedinia_m51

    سلام عزيز قابل شما رو نداشت بابت گل زيبا ارسالي ممنونم .

    سلام عزيز قابل شما رو نداشت بابت گل زيبا ارسالي ممنونم .
  18. hamedinia_m51

    رفتن...

    از روزهای رفته نگو روزهای مانده را تعریف کن با چند ماه خداحافظی کنم به چند خورشید سلام تا بیایی .... ؟! از : فریبا عرب نیا
  19. hamedinia_m51

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    من دلم برای آن شب قشنگ من دلم برای جاده ای که عاشقانه بود آن سیاهی و سکوت چشمک ستاره های دور من دلم برای "او" گرفته است...
  20. hamedinia_m51

    ترانه ها و تصنیف ها...

    ديگه نکن گريه : از ستار ديگه نکن گريه ما مال هم هستيم ما رشته ي عمرو محکم به بستيم ديگه نکن گريه چون روشني پيداست تا مال هم باشيم آينده مال ماست آينده مال ماست ديگه نکن گريه محتاج لبخندم تا بخت بياد خونه در رو نمي بندم در پشت تاريکي رنگ سحر پيداست از آرزو امشب در قلب من غوغاست تا اين...
بالا