یه روز یه دختری ، مثل خیلی از دخترای ما ، آرایش میکنه و به خودش میرسه و میزنه بیرون...
وزیر و خدمه در حال گشت و گذار بودن که می بینن این دختر داره از دور میاد ، نزدیک که میشن می بینن دختر قشنگ آرایش کرده و ادکلن و اینا هم زده و خیلی خوشگل میاد ، وزیر زیرک و کاردان ما ، میپره جلو و دخترو میگیره...