گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست
بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست
گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن
گفتی که نه،باید بروم حوصله ای نیست
پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف
تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست
گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت
جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست
رفتی تو خدا...
فرصت ما تموم شده باید از این قصه بریم
فرقی نداره من و تو کدوممون مقصریم
خاطره ها رو یادمه لحظه به لحظه مو به مو
هیچی رو یاد من نیار اونقدر خرابم که نگو
بد بودم و بدتر شدم ، میرم با پاهای خودم
میرم نمیدونم کجا ، آخ کم اووردم به خدا
دلگیرم از دست خودم ، کاش بغبوقلبلل
هر جوری میخواستم نشد ، از...
اگر همه سکه داشتند, دلها سکه را بیش از خدا نمی پرستیدند و یکنفر کنار خیابان خواب گندم نمی دید
تا دیگری از سر جوانمردی بی ارزشترین سکه اش را نثار او کند
همین که پیش هم باشیم، همین که فرصتی باشه
همین که گاهی چشمامون، تو چشم آسمون واشه
همین که گاهی دنیار و با چشمای تو می بینم
همین که چشم به راه تو میون آینه می شینم
بازم حس می کنم زنده ام
بازم حس می کنم هستم
بگو با بودنت دل رو
به کی غیر تو می بستم
همین که میشه یادت بود،تو روزایی که درگیرم...
گاهی قاصدی دوباره خبر از دلم میاره.....
دل عاشقم همیشه نفساتو کم میاره...
به تو نزدیکم و دوری...
مثل بارون پشت شیشه....
تو رو دارم و ندارم....
ته دلم زندونه همیشه...
ارزوهایت را یکی یکی یادداشت کن همان هایی را که از خدا خواستی
خدا یادش نمیرود اما تو یادت میرود چیزهایی را که داری ارزوهای...
در خواب ناز بودم شبی
دیدم کسی در می زند
در راگشودم سوی او
دیدم غم است در می زند
ای دوستان بی وفا
ازغم بیاموزید وفا
غم با آن همه بیگانگی
هرشب به من سرمیزند سرمیزند
از دست عزیزان چه بگویم گلهای نیست گلهای نیست
گرهم گلهای هست دگر حوصلهای نیست
حوصلهای نیست حوصلهای نیست
سرگرم به خود زخم زدن در همه عمرم
هر لحظه جز این دستِ مرا مشغـلهای نیست
دیریست که از خانه خرابان جهانم
بر سقف فروریختهام چلچلهای نیست
[IMG]
از دست عزیزان چه بگویم گلهای نیست گلهای نیست
گرهم گلهای هست دگر حوصلهای نیست
حوصلهای نیست حوصلهای نیست
سرگرم به خود زخم زدن در همه عمرم
هر لحظه جز این دستِ مرا مشغـلهای نیست
دیریست که از خانه خرابان جهانم
بر سقف فروریختهام چلچلهای نیست
[IMG]
از دست عزیزان چه بگویم گلهای نیست گلهای نیست
گرهم گلهای هست دگر حوصلهای نیست
حوصلهای نیست حوصلهای نیست
سرگرم به خود زخم زدن در همه عمرم
هر لحظه جز این دستِ مرا مشغـلهای نیست
دیریست که از خانه خرابان جهانم
بر سقف فروریختهام چلچلهای نیست
[IMG]
از دست عزیزان چه بگویم گلهای نیست گلهای نیست
گرهم گلهای هست دگر حوصلهای نیست
حوصلهای نیست حوصلهای نیست
سرگرم به خود زخم زدن در همه عمرم
هر لحظه جز این دستِ مرا مشغـلهای نیست
دیریست که از خانه خرابان جهانم
بر سقف فروریختهام چلچلهای نیست
[IMG]
هرگز تو را فرموش نخواهم كرد حتي اگر مرا از ياد ببري
و هرگز از تو رنجور نخواهم شد
چرا كه تو را دوست دارم
ديوانه وار عاشقت شدم
چرا كه مهرباني را در وجودت ديدم
با معصوميتت وجودم را دگرگون ساختي
و اگر تو نبودي هرگز عاشق نمي شدم
نه تو عشق من را فراموش مي كني
و نه قلب من از عشقت روي گردان مي...
سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
صدفی در دریا است؟
نوری از روزنه فرداهاست
یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟