امشب رفته بودیم خرید... منم دست داداشم رو گرفته بودم با هم میگفتیم و میخندیدیم..
بعد یه لحظه جدا شدیم.. من بدون اینکه نگاه کنم دست انداختم دور دست یکی.. چند قدم رفتم.. اومدم به محمد یه چیز بگم بخندیم.. دیدم واااااییییی.. محمد نبود..یه پسره دیگه بود... شانس آوردم سرش گرم بود متوجه نشد.....