نتایح جستجو

  1. shahkoorosh

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    تار می تنم ، تار می تنم ، دورِ بودنم ، دور تنم هر روز در انتظار فردا و هر فردا ، در انتظاری ديگر تولدی ديگر٬ تولدی دوباره٬ بودنی ديگر بار٬ و هر بار ... پروانه ها مرا از پريدن باز میدارند . چه مغرورند ، و چه خودخواه ! که بالهای رنگارنگشان ،...
  2. shahkoorosh

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    ما سراپا گوشیم...بفرمایید:smile:
  3. shahkoorosh

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    فکر کنم چون تعداد کمه چایی به همه میرسه;)
  4. shahkoorosh

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    خدمت شما...هم چایی و هم کیک:D
  5. shahkoorosh

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    بله...ولی بجای منقل زغال زیرش کولر گازی میزاریم:biggrin:
  6. shahkoorosh

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    خوش اومدین...بفرمایید چای و شیرینی:smile:
  7. shahkoorosh

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    جام خوبه;) داشتم از حسم میگفتم...:biggrin:
  8. shahkoorosh

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    چشم...:smile: شب بخیر.
  9. shahkoorosh

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    فک کنم اگه یه کم شیرینی هم کنارش باشه بیشتر میچسبه:D
  10. shahkoorosh

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    خدا عمرت بده:gol:...انقده دلم میخواد تو این سرما که انگشتام بی حس شدن یه لیوان چایی داغ رو دو دستی بگیرم تو دستام تا انگشتام گرم بشن...بعدشم فوت کنم تو لیوان چایی تا بخار داغش بخوره تو چشمام، بعد از چشمام یه کم اشک بیاد....آخ که چه کیفی داره:D
  11. shahkoorosh

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    پس کو این چایی....انگشتام یخ کردن:cry:
  12. shahkoorosh

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    برگ از درخت خسته میشه...پاییز بهونست... مرسی...این خابالو هایی رو که من مینینم به خاطر ارور نیست که میرن....بخاطر گرمای کرسیه!!! آخه میگن گرما آدمو خابالو میکنه:biggrin:
  13. shahkoorosh

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    اینا همه خوابن! اما خب چایی رو نمیشه رد کرد:D بی زحمت یه لیوان:smile:
  14. shahkoorosh

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    سلام....من بازم دیر اومدم یا شماها دارین زود میرین؟ بابا تازه سره شبه!!!
  15. shahkoorosh

    :gol::gol::gol::gol::gol::smile:

    :gol::gol::gol::gol::gol::smile:
  16. shahkoorosh

    ای روزگار...فانوس جان گلی به جمالت که گل گفتی:gol::gol::gol:

    ای روزگار...فانوس جان گلی به جمالت که گل گفتی:gol::gol::gol:
  17. shahkoorosh

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    شب همتون بخیر...در حقیقت صبح همتون بخیر;)
  18. shahkoorosh

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    چه بد شد...فک کنم خیلی خیلی دیر اومدم! آخه الان ساعت 3:15 صبحه، همتونم خوابین!:cry: اما خب، یه قصه براتون میگم، که صبح بخونین، البته شاید تکراری باشه، اگه بود به خوبیه خودتون ببخشید:smile: ----------------------------------------------------------------------------------- دو خط موازي زائيده...
  19. shahkoorosh

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    سلام به همه...پس کجایید؟ این زغالهای زیر کرسی که همش خاکستر شد!!!:biggrin:
  20. shahkoorosh

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    ميدونيد پري دريايي ها از کجا اومدن؟ بگم قصه شونو براتون؟ يکي بود يکي نبود اون قبلناي خيلي قبل آدما رو زمين بودن و ماهيها توي دريا يه آدمي سلطان زمين بود يه ماهي هم سلطان دريا يه خدايي هم بود که به جفت اين دو تا دستور ميداد آدمه خدا نميخواست ماهيه هم خدا نميخواست يه روزي اين دو تا سلطان نشستند...
بالا