نتایح جستجو

از نگاه یاران به یاران ندا می رسد دوره رهایی، رهایی فرا می رسد این شب پریشان، پریشان سحر می شود روز نو گل افشان، گل افشان بما می رسد بخت آن ندارم که یارم کند یاد من حال من که گوید که گوید به صیاد من گر چه شد به نیزار گرفتار به بیداد او عاقبت رسد عشق، رسد عشق، رسد عشق به فریاد من ساقیا...

هه ه ه ه ه ه هه

از نگاه یاران به یاران ندا می رسد دوره رهایی، رهایی فرا می رسد این شب پریشان، پریشان سحر می شود روز نو گل افشان، گل افشان بما می رسد بخت آن ندارم که یارم کند یاد من حال من که گوید که گوید به صیاد من گر چه شد به نیزار گرفتار به بیداد او عاقبت رسد عشق، رسد عشق، رسد عشق به فریاد من ساقیا...

از نگاه یاران به یاران ندا می رسد دوره رهایی، رهایی فرا می رسد این شب پریشان، پریشان سحر می شود روز نو گل افشان، گل افشان بما می رسد بخت آن ندارم که یارم کند یاد من حال من که گوید که گوید به صیاد من گر چه شد به نیزار گرفتار به بیداد او عاقبت رسد عشق، رسد عشق، رسد عشق به فریاد من ساقیا...

از نگاه یاران به یاران ندا می رسد دوره رهایی، رهایی فرا می رسد این شب پریشان، پریشان سحر می شود روز نو گل افشان، گل افشان بما می رسد بخت آن ندارم که یارم کند یاد من حال من که گوید که گوید به صیاد من گر چه شد به نیزار گرفتار به بیداد او عاقبت رسد عشق، رسد عشق، رسد عشق به فریاد من ساقیا...

نمی دونست بت من که پشیمونی چیه گریه پنهونی چیه یا نمی خواست بدونه شب تنهایی چیه درد پریشونی چیه گل من ای گل من اون غزلگویی چی شد عشق جادویی چی شد نغمه ی جادویی چی شد بی تو دلتنگ شدم باغ بی رنگ شدم ناله در چنگ شدم شکسته آهنگ شدم دل من عشقو شناخت توی این شعله گداخت واسه اشک نیاز قبله آهمو...

نمی دونست بت من که پشیمونی چیه گریه پنهونی چیه یا نمی خواست بدونه شب تنهایی چیه درد پریشونی چیه گل من ای گل من اون غزلگویی چی شد عشق جادویی چی شد نغمه ی جادویی چی شد بی تو دلتنگ شدم باغ بی رنگ شدم ناله در چنگ شدم شکسته آهنگ شدم دل من عشقو شناخت توی این شعله گداخت واسه اشک نیاز قبله آهمو...

از نگاه یاران به یاران ندا می رسد دوره رهایی، رهایی فرا می رسد این شب پریشان، پریشان سحر می شود روز نو گل افشان، گل افشان بما می رسد بخت آن ندارم که یارم کند یاد من حال من که گوید که گوید به صیاد من گر چه شد به نیزار گرفتار به بیداد او عاقبت رسد عشق، رسد عشق، رسد عشق به فریاد من ساقیا...

نمی دونست بت من که پشیمونی چیه گریه پنهونی چیه یا نمی خواست بدونه شب تنهایی چیه درد پریشونی چیه گل من ای گل من اون غزلگویی چی شد عشق جادویی چی شد نغمه ی جادویی چی شد بی تو دلتنگ شدم باغ بی رنگ شدم ناله در چنگ شدم شکسته آهنگ شدم دل من عشقو شناخت توی این شعله گداخت واسه اشک نیاز قبله آهمو...

از نگاه یاران به یاران ندا می رسد دوره رهایی، رهایی فرا می رسد این شب پریشان، پریشان سحر می شود روز نو گل افشان، گل افشان بما می رسد بخت آن ندارم که یارم کند یاد من حال من که گوید که گوید به صیاد من گر چه شد به نیزار گرفتار به بیداد او عاقبت رسد عشق، رسد عشق، رسد عشق به فریاد من ساقیا...

نمی دونست بت من که پشیمونی چیه گریه پنهونی چیه یا نمی خواست بدونه شب تنهایی چیه درد پریشونی چیه گل من ای گل من اون غزلگویی چی شد عشق جادویی چی شد نغمه ی جادویی چی شد بی تو دلتنگ شدم باغ بی رنگ شدم ناله در چنگ شدم شکسته آهنگ شدم دل من عشقو شناخت توی این شعله گداخت واسه اشک نیاز قبله آهمو...

نمی دونست بت من که پشیمونی چیه گریه پنهونی چیه یا نمی خواست بدونه شب تنهایی چیه درد پریشونی چیه گل من ای گل من اون غزلگویی چی شد عشق جادویی چی شد نغمه ی جادویی چی شد بی تو دلتنگ شدم باغ بی رنگ شدم ناله در چنگ شدم شکسته آهنگ شدم دل من عشقو شناخت توی این شعله گداخت واسه اشک نیاز قبله آهمو...

نمی دونست بت من که پشیمونی چیه گریه پنهونی چیه یا نمی خواست بدونه شب تنهایی چیه درد پریشونی چیه گل من ای گل من اون غزلگویی چی شد عشق جادویی چی شد نغمه ی جادویی چی شد بی تو دلتنگ شدم باغ بی رنگ شدم ناله در چنگ شدم شکسته آهنگ شدم دل من عشقو شناخت توی این شعله گداخت واسه اشک نیاز قبله آهمو...

نمی دونست بت من که پشیمونی چیه گریه پنهونی چیه یا نمی خواست بدونه شب تنهایی چیه درد پریشونی چیه گل من ای گل من اون غزلگویی چی شد عشق جادویی چی شد نغمه ی جادویی چی شد بی تو دلتنگ شدم باغ بی رنگ شدم ناله در چنگ شدم شکسته آهنگ شدم دل من عشقو شناخت توی این شعله گداخت واسه اشک نیاز قبله آهمو...

هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم بهوش بودم از اول که دل به کس نسپارم شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم حکایتی ز دهانت بگوش جان من آمد دگر نصیحت مردم حکایت ست بگوشم من رمیده دل آن به که در سماع نیایم که گر به پای در آیم به در برند بدوشم مرا به هیچ بدادی و من...

جواب سلام واجبه هااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم بهوش بودم از اول که دل به کس نسپارم شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم حکایتی ز دهانت بگوش جان من آمد دگر نصیحت مردم حکایت ست بگوشم من رمیده دل آن به که در سماع نیایم که گر به پای در آیم به در برند بدوشم مرا به هیچ بدادی و من...

هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم بهوش بودم از اول که دل به کس نسپارم شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم حکایتی ز دهانت بگوش جان من آمد دگر نصیحت مردم حکایت ست بگوشم من رمیده دل آن به که در سماع نیایم که گر به پای در آیم به در برند بدوشم مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر...

هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم بهوش بودم از اول که دل به کس نسپارم شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم حکایتی ز دهانت بگوش جان من آمد دگر نصیحت مردم حکایت ست بگوشم من رمیده دل آن به که در سماع نیایم که گر به پای در آیم به در برند بدوشم مرا به هیچ بدادی و...

هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم بهوش بودم از اول که دل به کس نسپارم شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم حکایتی ز دهانت بگوش جان من آمد دگر نصیحت مردم حکایت ست بگوشم من رمیده دل آن به که در سماع نیایم که گر به پای در آیم به در برند بدوشم مرا به هیچ بدادی و...