نتایح جستجو

  1. Z

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    تو دیده نداری که ببینی او را / ورنه همه اوست،دیده ای می باید
  2. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    توسنی کردم ندانستم همی / کز کشیدن تنگ تر کردد کمند
  3. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    الا ای پیر فرزانه مکن منعم ز میخانه / که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم
  4. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    شد ز غمت خانه ی سودا دلم / در طلبت رفت به هر جا دلم
  5. Z

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند / گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را
  6. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب / مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند
  7. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    تو به من سنگ زدی ، من نرمیدم نه گسستم بی تو اما به چه حالی من از ان کوچه گذشتم
  8. Z

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی / که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
  9. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی / نروم جز به همان ره که تو ام راه نمایی
  10. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    مکن کاری که بر پا سنگت ایو / جهان با این فراخی تنگت ایو چو فردا نام خوانان نامه خوانند /تو را زین نامه خواندن ننگت ایو
  11. Z

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    گوی منی و می دوی در چوگان حکم من در پی تو همی دوم گر چه که می دوانمت
  12. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار / کان تحمل که تو دیدی همه بر باد امد
  13. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    تا اب شدم سراب دیدم خود را / دریا گشتم حباب دیدم خود را اگاه شدم غفلت خود را دیدم / بیدار گشتم به خواب دیدم خود را
  14. Z

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    شاد می گویم و از گفته ی خود دلشادم / بنده ی عشقم و از هر دو جهان ازادم
  15. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    یکی روبهی دید بی دست و پای / فرو ماند در لطف و صنع خدای
  16. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار / دریغ کز شبی چنین ستاره سر نمی زند
  17. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    من نگویم که مرا از قفس ازاد کنید / قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
  18. Z

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    من نه انم که زبونی کشم از چرخ فلک / چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم چرخد...
  19. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    نی حدیث راه پر خون می کند / قصه های عشق مجنون می کند
  20. Z

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    انم که توام ز خاک برداشته ای / نقشم به مراد خویش بنگاشته ای کارم چو به دست خویش بگذاشته ای / می رویم از ان سان که توام کاشته ای
بالا