آسمان را بنگر/ که هنوز/ بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست، گرم و آبی و پر از مهر به ما می خندد
یا زمینی را که/ دلش از سردی شبهای خزان/نه شکست و نه گرفت
بلکه از عاطفه لبریز شد و/ نفسی از سر امید کشید
و در آغاز بهار/ دشتی از یاس سپید/ زیر پاهامان ریخت
تا بگوید که هنوز/ پر امنیت احساس خداست
ماه من...