خوب منم ساعت رو واسه هشت زنگ گذاشته بودم ولي بلند شدم ديدم يازده و نيمه:surprised:
من نيم ساعت بيشتر خوابيدم تو دلت بيشتر بسوزه:D
راستي چشت شور بود ما نمي دونستيم؟نايس صفحه اش بالا نميومد رفتيم خوابيديم:cry:
سلام داداشي:gol:
چه طوري؟خبري ازت نيست:surprised:
يعني از منم لاغر تر شدي:eek: مي بينم نميبينمت:biggrin:
جشن خوش گذشت ديگه؟:cool:
ما كه موقع خداحافظي از دوستاي 84 ايمون كلي اشك ريختيم شما رو نميدونم:cry:
راستي بهت پيشنهاد مي كنم عكس آواتار و پروفايلت رو عوض كني;)
سلام
آره شروع شده ديگه از بيدار موندنا خبري نيست...قضيه جديه واسه ترك دادنم قراره برم بازپروري(همون كلاس سفال گري)شايد دير به دير مثلا هفته اي يكبار اومدم...خوش بگذرون جاي منم خالي كن...راستي نتونستم جواب اون پيامت رو بدم ...منم به همين قضيه فكر كردم ولي به نتيجه اي نرسيدم مگه ما هيزم تري بهش...
سلام:gol:
ديشب براي آخرين بار رفتيم رو تخت آيگين نشستيم و همه آهنگاي غمگين و شاد گوشيم رو به ياد همه اون شبا گوش كرديم :crying2:تا ساعت سه و نيم صبح طول كشيد:eek:
باورم نميشه يعني ديگه از دم پنجره نشيني ها خبري نيست:cry::w04::w47: