نتایح جستجو

  1. soheil wolf

    غروب شد ودوباره باز هوای تو زد به سرم من موندمو خیال تو با این دل دربه درم غروب...

    غروب شد ودوباره باز هوای تو زد به سرم من موندمو خیال تو با این دل دربه درم غروب شد وباز این دلم به فکرته به یادته نگاه بی قرار من تو حثرت نگاهته خسته شدم از این همه تنهای نبودنت مونتظرتو بودن و هیچ وقت ندیدنت خسته شدم ازاین همه آوارگی دربه دری...
  2. soheil wolf

    غروب شد ودوباره باز هوای تو زد به سرم من موندمو خیال تو با این دل دربه درم غروب...

    غروب شد ودوباره باز هوای تو زد به سرم من موندمو خیال تو با این دل دربه درم غروب شد وباز این دلم به فکرته به یادته نگاه بی قرار من تو حثرت نگاهته خسته شدم از این سهیل kar gadan&Wolf همه تنهای نبودنت مونتظرتو بودن و هیچ وقت ندیدنت خسته شدم ازاین همه...
  3. soheil wolf

    ما نمی تونیم به دلمون یاد بدیم که نشکنه، اما می تونیم بهش یاد بدیم که لبه های تیزش دست اونی...

    ما نمی تونیم به دلمون یاد بدیم که نشکنه، اما می تونیم بهش یاد بدیم که لبه های تیزش دست اونی رو که دلمون رو شکسته، نبره! هر وقت دل کسی رو شکستی یه میخ به دیوار بکوب اگه دلش رو بدست آوردی میخ رو از دیوار بردار اما چه فایده جای میخ رو دیوار مونده! يكي دسته گل براش دل خوشيه يكي عادتش...
  4. soheil wolf

    ما نمی تونیم به دلمون یاد بدیم که نشکنه، اما می تونیم بهش یاد بدیم که لبه های تیزش دست اونی...

    ما نمی تونیم به دلمون یاد بدیم که نشکنه، اما می تونیم بهش یاد بدیم که لبه های تیزش دست اونی رو که دلمون رو شکسته، نبره! هر وقت دل کسی رو شکستی یه میخ به دیوار بکوب اگه دلش رو بدست آوردی میخ رو از دیوار بردار اما چه فایده جای میخ رو دیوار مونده! يكي دسته گل براش دل خوشيه يكي عادتش...
  5. soheil wolf

    به شيشه گفتم دوستت دارم ، شيشه شکست .. به گل گفتم دوستت دارم ، گل پژمرد .. به دريا گفتم...

    به شيشه گفتم دوستت دارم ، شيشه شکست .. به گل گفتم دوستت دارم ، گل پژمرد .. به دريا گفتم دوستت دارم ، دريا خشکيد ... حالا به تو ميگم دوستت دارم (هواي خودتو داشته باش(!!!! ما نمی تونیم به دلمون یاد بدیم که نشکنه، اما می تونیم بهش یاد بدیم که لبه های تیزش دست اونی رو که دلمون رو شکسته،...
  6. soheil wolf

    به شيشه گفتم دوستت دارم ، شيشه شکست .. به گل گفتم دوستت دارم ، گل پژمرد .. به دريا گفتم...

    به شيشه گفتم دوستت دارم ، شيشه شکست .. به گل گفتم دوستت دارم ، گل پژمرد .. به دريا گفتم دوستت دارم ، دريا خشکيد ... حالا به تو ميگم دوستت دارم (هواي خودتو داشته باش(!!!! ما نمی تونیم به دلمون یاد بدیم که نشکنه، اما می تونیم بهش یاد بدیم که لبه های تیزش دست اونی رو که دلمون رو شکسته،...
  7. soheil wolf

    بر سنگ قبر من بنويسيد خسته بود اهل زمين نبود نمازش شكسته بود برسنگ قبر من بنويسيد شيشه بود تنها...

    بر سنگ قبر من بنويسيد خسته بود اهل زمين نبود نمازش شكسته بود برسنگ قبر من بنويسيد شيشه بود تنها از اين نظر كه سراپا شكسته بود بر سنگ قبر من بنويسيد پاك بود چشمان او كه دائماً از اشك شسته بود بر سنگ قبر من بنويسيد اين درخت عمري براي هر تيشه و تبر دسته بود بر سنگ قبر من بنويسيد كل عمر پشت دري...
  8. soheil wolf

    دلم گرفته آسمون نمیتونم گریه کنم شکنجه میشم از خودم نمیتونم گریه کنم اینگاری کوه غصه ها رو سینه...

    دلم گرفته آسمون نمیتونم گریه کنم شکنجه میشم از خودم نمیتونم گریه کنم اینگاری کوه غصه ها رو سینه ای من اومده اخ داره باورم میشه خنده من نیومده دلم گرفته آسمون از خودتم خسته ترم تو روزگاره بی کسی یه عمریه که دربه درم حتی صدای نفسم میگه که توی قفصم من واسه آتیش زدن که کوله باره شب بسم دلم گرفته...
  9. soheil wolf

    بر سنگ قبر من بنويسيد خسته بود اهل زمين نبود نمازش شكسته بود برسنگ قبر من بنويسيد شيشه بود تنها...

    بر سنگ قبر من بنويسيد خسته بود اهل زمين نبود نمازش شكسته بود برسنگ قبر من بنويسيد شيشه بود تنها از اين نظر كه سراپا شكسته بود بر سنگ قبر من بنويسيد پاك بود چشمان او كه دائماً از اشك شسته بود بر سنگ قبر من بنويسيد اين درخت عمري براي هر تيشه و تبر دسته بود بر سنگ قبر من بنويسيد كل عمر پشت دري...
  10. soheil wolf

    می دونم می خوای بری منو تنها بذاری می دونم چشات می گن دیگه طاقت نداری می دونم خسته شدی مرغ پر...

    می دونم می خوای بری منو تنها بذاری می دونم چشات می گن دیگه طاقت نداری می دونم خسته شدی مرغ پر بسته شدی دیگه تو بال و پری واسه پرواز نداری می دونم دست تو نیست رفتن و پر زدنت آخه اگه با تو بود من بودم همسفرت می دونی رفتن تو توی تقدیر منه گریه های بی صدا سهم فردای منه می دونی مال منه همه ی...
  11. soheil wolf

    دلم گرفته آسمون نمیتونم گریه کنم شکنجه میشم از خودم نمیتونم گریه کنم اینگاری کوه غصه ها رو سینه...

    دلم گرفته آسمون نمیتونم گریه کنم شکنجه میشم از خودم نمیتونم گریه کنم اینگاری کوه غصه ها رو سینه ای من اومده اخ داره باورم میشه خنده من نیومده دلم گرفته آسمون از خودتم خسته ترم تو روزگاره بی کسی یه عمریه که دربه درم حتی صدای نفسم میگه که توی قفصم من واسه آتیش زدن که کوله باره شب بسم دلم گرفته...
  12. soheil wolf

    تقدیرم اینه که تنها بمونم تو قفص همیشه بمونم تنها و بی کس

    تقدیرم اینه که تنها بمونم تو قفص همیشه بمونم تنها و بی کس
  13. soheil wolf

    سلام عشقم خوبی ؟؟؟ کجای؟؟؟

    سلام عشقم خوبی ؟؟؟ کجای؟؟؟
  14. soheil wolf

    هستم حی دیس کانکت میشم

    هستم حی دیس کانکت میشم
  15. soheil wolf

    فدات بشم خشکله من قابله تورو نداشت عجیجم

    فدات بشم خشکله من قابله تورو نداشت عجیجم
  16. soheil wolf

    شب را دوست دارم بخاطر تاريکی.... تاريکی را دوست دارم بخاطر تنهايی... تنهايی را دوست دارم بخاطر...

    شب را دوست دارم بخاطر تاريکی.... تاريکی را دوست دارم بخاطر تنهايی... تنهايی را دوست دارم بخاطر فکر کردن ... فکر کردن را دوست دارم بخاطر تو... تو را دوست دارم بخاطر چشمانت... چشمانت را دوست دارم بخاطر قطرات اشکی که ميدانم بر سر مزارم خواهی ريخت
  17. soheil wolf

    شب را دوست دارم بخاطر تاريکی.... تاريکی را دوست دارم بخاطر تنهايی... تنهايی را دوست دارم بخاطر...

    شب را دوست دارم بخاطر تاريکی.... تاريکی را دوست دارم بخاطر تنهايی... تنهايی را دوست دارم بخاطر فکر کردن ... فکر کردن را دوست دارم بخاطر تو... تو را دوست دارم بخاطر چشمانت... چشمانت را دوست دارم بخاطر قطرات اشکی که ميدانم بر سر مزارم خواهی ريخت
  18. soheil wolf

    شب را دوست دارم بخاطر تاريکی.... تاريکی را دوست دارم بخاطر تنهايی... تنهايی را دوست دارم بخاطر...

    شب را دوست دارم بخاطر تاريکی.... تاريکی را دوست دارم بخاطر تنهايی... تنهايی را دوست دارم بخاطر فکر کردن ... فکر کردن را دوست دارم بخاطر تو... تو را دوست دارم بخاطر چشمانت... چشمانت را دوست دارم بخاطر قطرات اشکی که ميدانم بر سر مزارم خواهی ريخت
  19. soheil wolf

    تک دختری که چشم تو را دوست داشت مرد در آبی نگاه تو معنا نداشت مرد در انتظار پنجره ها را شکسته...

    تک دختری که چشم تو را دوست داشت مرد در آبی نگاه تو معنا نداشت مرد در انتظار پنجره ها را شکسته بود از اين همه دروغ و ريا شکسته بود در يک غروب سرد زمستان به خواب رفت از لحظه ها جدا شد تا آفتاب رفت باور نمی کنم که به اين سادگی گذشت از کوچه های خالی مردانگی گذشت ديدی تمام قصه های ما اشتباه...
  20. soheil wolf

    آن زمان که خورشيد قلب من برای هميشه غروب کرد آن زمان که خونی که در رگهايم جاری بود برای هميشه...

    آن زمان که خورشيد قلب من برای هميشه غروب کرد آن زمان که خونی که در رگهايم جاری بود برای هميشه خشکيد آن زمان که لبهايم برای هميشه بسته شد آن زمان که افکارم من را تنها در ميان آسمان رها کردند آن زمان که تنها جسمم از ميان رفت روحم به پرواز در آمد آن زمان من مرده ام
بالا