قافيه هاي دل من كم آورد ،تا شكايت بكند از يارش
از همان كس كه تمام شب و روزش بودم
اوكه مي گفت كه تنها نفس او بودم
ببين اما چه به روز دل من او آورد
نيش خنجر به دل پر خون كرد
با همه گفت و نشست و آهي سرد
برمن عاشق تنها شده ريخت
ولي اما من به درگاه خدا
وتسلاي دل صد چاكم
زير لب ورد و دعايش كردم...