خوش بینی به آینده هم واسه من شده یه شعار ولی چشم سعیمو میکنم. به مریم گفتم ازتون بابت رفتنم معذرت بخواد. بابام داره صدام میزنه باید برم. فعلا فردا که احتمالا حالم بهتره بای
نه جوجوی منو که اگه گربه بخوره من میمیرم. شیطونی حوصله ای اونم ندارم امروز حالم خوب نیست بذار واسه یه موقعی که حالم خوبه. ببین جوجو من باید برم بابام صدام میکنه. از داداشتم معذرت بخواه که رفتم. فعلا جوجوی خودم. قوربونت برم.
آره قبول دارم این بازی اصلا حق ما نبود ولی بازی رفتو ما بهتر بازی کردیم. بیش تر از اینا هم میتونستیم تو تهرون بزنم ولی حیف که نشد.
حالا بی خیال بابا چیش به ما می رسه.