یکی را دووسسست میدارررمممم:ی
کو هرگز نمی داندددد
نگاهش میکنمم شاید بخاند از نگاهممممم
ولی او هرگز نگاهم را نمیخاندد خخخخخخخ
به برگ گل نوشتم کو را دوست میداررررمم
ولی او برگ گل را به زلف خیاطی آویخت که نامش را نمیداانمممم
میگویننددد رضاااست اسمشششش
ولی من باززهمم نامش را نمیدانننم:ی
هاه
فاطی...