نتایح جستجو

چقدر شبیه ماه شعیره:دی توت فرنگیه اما میدونی....اگه من بخورم اینو....خدا منو میندازه جهنم بهم آهن مذاب میده:((

دوست دارم:razz:

ای شبیه شوهرته کجاش شبیه منه

نه نه تو شیطونی گولتو نمی خورم:دی

باور کن یکی از دوستام با کسیه که خیلی اهل مسجد و این سیستم هاست و خیلی جالبه که برادر این خانم که عضو بسیج هستن از اون فعالین ستاره دار:دی (سوپر فعال) هم کاملا از این جریان خبر دارن و حتی با این دوستم خیلی هم صمیمی شدن من اینطوری:eek::eek::eek:

[IMG]

روش ننوشته non alcohol شرمنده...نمی تونم استعمال کنم:دی

خبر اولم شایعه بود:surprised: که پخش شده بود:surprised: منم گذاشتم رفتم دنبال صحت این موضوع دیدم شایعه هستش:D

از نکته سنجیت خوشم اومد رضا جون ایول;)

99.9999999999999% ;)

کاریر نکن بچم رو ببرم کلاس یاد بگیره طی عملیات مرصاد 2 مخ بچت رو بزنه ها:mad::mad: خیلی بچت دلشم بخواد بچم تخویلش بگیره:razz::razz:

منم که همینو گفتمکدی میگم بچم بابا بچه من میاد مخ بچه تورو میزنه با هم دوستم یشن:دی

1)منظور من شباهت کردن قران به کاغذ باطله بود که توهین هستش 2)منظور من درمورد مثال کاغذ ارزشمندی از فرد مورد علاقه شما بوده که همیشه واستون ارزشمنده 3)الان بحث سره اینکه اینا اینطور شده نیست...بحث سره علت این کاره....و باعث بانی هاش که باید یه تنبیه بشن

باور کن من نگفتم عکس بود حالا هم که تکذیبیه گذاشتم واستون دیگه راحت لالا کنین

انگاری

بعضی مواقع با خودم میگم باید قبول کنیم این امرو و بعضی مواقع با خودم میگم هنوزم هستن افرادی که اینطور نباشن..اما بچه هامون چی؟ فکر کنم باید از بچه گی یکی رو انتخاب کنیم واسش که مطمئن بشن با هم دوستن:دی نه با کسه دیگه

راسخون: به گزارش خبرنگار مهر، این روزها ایمیلی با تصویر دو ماه یکی نقره گون و دیگری سرخ فام ارسال شده است که در آن از رویت ماه و مریخ در 5 شهریور ماه خبر داده است. در این ایمیل تاکید شده است که برای نخستین بار در طول حیات ما و آخرین بار (تا 30 هزار سال دیگر) مریخ در نزدیکی زمین قرار دارد و می...

باور کن تازه از تنور درومده;)

منظور خودم رو نمی دونم:دی ولی منظور این ساعت 30دقیقه بامداد هستش آخه وقتی میگه با چشم غیرمسلح میشه دید و ماه رو هم میشه دید به نظر شماخورشید میزاره شما حتی ماه رو توروزر ببینین که حالا بخواد مریخ معلوم باشه؟

راهروی بيمارستان – روز – داخلي زني جوان در راهروي بيمارستان ايستاده، نگران و مضطرب. در انتهاي کادر در بزرگي ديده مي شود با تابلوي "اتاق عمل". چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح – با لباس سبز رنگ – از آن خارج مي شود. زن نفسش را در سينه حبس مي کند. دکتر به سمت او مي رود. زن با چهره اي...