تا تو باشی چشم از تو بر نمی دارد. فقط به شوق دیدار تو بیدار می شود و تو که می روی انگار تمام بهانه هایش را گم می کند. می دانی
چقدر گرمای این عشق را تحمل می کند و دم نمی زند؟ فقط چشم می دوزد به همان گوشه از آسمان که تو نشسته ای. اما تو چه مغرورانه
همیشه او را از بالا نگاه کردی.می دانی تمام شب...