آخه من زیاد وارد نیستم به این باشگاه..تازه کارم
این چیزایی که من می نویسم ، آخه قوی نیستن ، مردم می خونن می خندن.
من اینارو واسه دل خودم گفتم.
ویا واسه دوستی که فقط بخونه...
بی خیال
واسه شما می نویسمشون شما بخونین...البته اگه اذیتتون نمی کنه؟
بابا انار دارد
یک دل قرار دارد
با یک سبد پر از گل اینجا چکار دارد..........
بقیش باشه واسه دفعه بعد(این جملات که می نویسم براتون همه دست نوشته های خودمه،البته مال دوران جوونیه،مال دوران دانشجویی.)
لحظه های بی حوصلگی ام را با متر اندازه می گیرم...سالهاست ابدیت را در در دانه ای شن در ساحلی بی پایان یافته ام اما............توان بیانش را ندارم..کسی نیست تا فریاد پر از سکوت مرا دریابد.
اگر همتی بزرگ داری و می توانی مرا بفهمی یا علی..