نتایح جستجو

سلام ابجی خوبی؟چطوری؟

جز تو پناهی ندارم

[IMG]

[IMG]

گاهی آن قدر تنها می شوی که آرزو می کنی کسی نامت را صدا کند حتی اشتباهی!

تنهـــــایی یعنـــی ... منتظر هیــــــچ کـــــس نباشی یعنی قــــراری دلهــــــره ای ...لحظــــه ای ... نداشتــه بـاشی... تنهـــــایی همــان دلتنــــگی نیست ... در دلتنــــگی هــا کـسـی حضــــور دارد

تنهام.... ولی واسه رفیقام.... یه ارتشم :(

تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی.. اندوه بزرگی ست زمانــی که نباشی! آه از نفس پاک تو و صبـــح نشابور از چشم تو و حجره ی فیروزه تراشی.. پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار فیروزه و یاقـوت به آفاق بپاشی! ای باد سبک سار! مرا بگذر و بگذار! هشدار! که آرامش ما را نخراشی.. هرگــز...

هر روز ساعت 1 چشمانم را میبندم مرور میکنم خاطراتت را،ساعاتی که کنارت به اندازه ثانیه میگذشت. چه رویای تلخیست نبودنت من بودنت را باور کرده بودم

اَستَغفِرُ اللَهَ رَبی وَ اَتوبُ اِلَیه استغفرالله الذی لا اله الا هوالحی القیوم ذوالجلال والاکرام من جمیع جرمی و ظلمی و اسرافی علی نفسی و اتوب الیه

الهی وربی من لی غیرک استغفرالله ربی واتوب الیه خدایا از سر تقصیرات ما بگذر الهی امین

نترس از هجوم حضورم چیزی جز تنهایی بامن نیست

واسه دیدن تو بازم چشم به راهم بازم کنج دیوار ،شده تکیه گاهم یه شعری نوشتم واسه روز دیدار که شاید بیایی وبخونم باگیتار دلی که صدای ترک خوردنهاشو یه دنیا شنیده، شده عاشق تو رو کوه غرورم که روبه سقوطه شدم مثل راهی ،گم ونامشخص که از انتظار عبور تو خسته است بیا سد راه ،غروب دلم شو بزار جون...

چرا نیستی گلی جووووووووووووون؟

خدا کاش روزهای خوب منم میومد مگه نه ؟

ممنونم نفس بانوبابت امتیاز متشکرم مرسی دوست من

یه مدت میخوام ول کنم زندگی رو بزارم کنار عشق ودیونگی رو چشمامو رو دنیا ببندم، با هیچکی نخندم ،یه مدت میخوام لنگ چیزی نباشم هراسون ودلتنگ چیزی نباشم بترسن همه ادمها از منی که قرار یه مدت بشم یکی دیگه یکم فرصت واستراحت میخوام یه شب خواب شیرین وراحت میخوام باز میخوام بچه شم یه مدت جداشم...

حالا که رفته ای ، دلم بیشتر از همیشه می‌تپد برای تو . انگار که عشق با رفتنت تازه جان گرفته است . (کامران فریدی)

حرف نمی زنم... سکوت می کنم... سکوتم معنا می شود به راز.... من مظنونم به مرموز بودن.... این ها همه برای هیچ...یعنی سکوت...

"به هیچکی نگفتم" نبودی به جات من، نشستم با ابرا تو بارون نشستم تو دالون تاریک و سرد زمستوننبودی ولی من، با عطرت پریدم، با یادت شکفتم پر از غصه بودم، پر از گریه اما ،به هیچکی نگفتم به هیچکی نگفتم شبم بی ستارست به هیچکی نگفتم دلم پاره پارست غرورم نمی ذاشت سرم خم شه جایی به هیچکی نگفتم...