منبر از پشت شیشه مسجد
چشمش افتاد به چوبه دار
عصبی گشت و غیضی و غضبی
بانگ برزد که: ای خیانتکار
تو هم از دودمان ما بودی
سخت وحشی شدی و وحشتبار
ما سر و کارمان به صلح و صلاح
تو به جرم و خیانتت سر و کار
نرده کعبه حرمتش کم بود
که شدی دار شحنه؟ شرم بدار
دار بعد از سلام و عرض ادب
وز گناه نکرده استغفار...